کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فایض پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فایض
/fāyez/
معنی
۱. فیضدهنده؛ فیضرسان.
۲. منتشر؛ ریزان.
۳. (اسم) [مجاز] بهرۀ پول.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. فیاض، فیضرسان
۲. سرشار، لبریز
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فایض
واژگان مترادف و متضاد
۱. فیاض، فیضرسان ۲. سرشار، لبریز
-
فایض
لغتنامه دهخدا
فایض . [ ی ِ ] (ع ص ) فائض . رجوع به فائض شود.
-
فایض
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . فائض ] 1 - (اِفا.) فیض دهنده ، فیض رساننده . 2 - (اِ.) آبی که پس از از پُر شدن ظرف از اطراف آن فرو می ریزد.
-
فایض
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: فائض] [قدیمی] fāyez ۱. فیضدهنده؛ فیضرسان.۲. منتشر؛ ریزان.۳. (اسم) [مجاز] بهرۀ پول.
-
واژههای مشابه
-
فایض و شامل
فرهنگ گنجواژه
دربرگیرنده.
-
واژههای همآوا
-
فایز
واژگان مترادف و متضاد
۱. پیروز، غالب، فاتح، فایق ۲. یابنده، مرادمند ۳. رستگار
-
فایز
لغتنامه دهخدا
فایز. [ ی ِ ] (ع ص ) فائز. رستگار. غالب و چیره . (یادداشت بخط مؤلف ). فائز. رجوع به فائز شود.
-
فایز
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع . فائز ] 1 - (اِفا.) رهایی یابنده ، رستگار شونده . 2 - (ص .) رستگار، پیروز.
-
فایز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: فائز] [قدیمی] fāyez ۱. رهایییابنده.۲. رستگار.۳. پیروز.۴. فایل.
-
جستوجو در متن
-
فیاض
واژگان مترادف و متضاد
بخشنده، جوانمرد، فایض، فیضرسان
-
فیضرسان
واژگان مترادف و متضاد
بخشنده، فایض، فیاض
-
سرشار
واژگان مترادف و متضاد
آکنده، انباشته، پر، سیراب، فایض، فیض، لبالب، لبریز، مالامال، مشحون، ممتلی، مملو ≠ تهی