کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
محسن فانی
لغتنامه دهخدا
محسن فانی . [ م ُ س ِ ن ِ ] (اِخ ) اصلش از کشمیر است ، فاضل و صاحب جاه بود. مدتی در اﷲآباد خدمت صدارت داشت و در حوادث فتح بلخ از کار برکنار گردید. دیوان شعر دارد. (از مراءةالخیال ص 166).
-
دار فانی
لغتنامه دهخدا
دار فانی . [ رِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) سرای ناپایدار. کنایت از این جهان . دنیا. رجوع به دار و دارالفتا شود.
-
دنیای فانی
دیکشنری فارسی به عربی
ارض
-
فانی و باقی
فرهنگ گنجواژه
متضاد.
-
جستوجو در متن
-
phonemicize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فانی کردن
-
faunally
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فانی
-
phoenicize
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فانی کردن
-
fanny
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فانی
-
faunule
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فانی
-
fannies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فانی ها
-
فناپذیر
لغتنامه دهخدا
فناپذیر. [ ف َ پ َ] (نف مرکب ) آنکه فانی شود. فانی . مقابل فناناپذیر.(فرهنگ فارسی معین ). فناشونده و فانی . (آنندراج ).
-
فانیة
لغتنامه دهخدا
فانیة. [ ی َ ] (ع ص ) مؤنث فانی . رجوع به فانی شود.
-
فناپذیر
فرهنگ فارسی معین
(فَ. پَ) [ ع - فا. ] (ص فا.) آن که فانی شود، فانی .
-
Baltic-Finnic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بالتیک-فانی
-
fanny pack
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بسته فانی