کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فانوس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فانوس
/fānus/
معنی
نوعی چراغ محفظهدار و معمولاً نفتسوز و قابل حمل.
〈 فانوس خیال: ‹فانوس خیالی› [قدیمی] نوعی چراغ که در جلو آن اشیایی نگه میداشتند تا تصویر آنها بر روی پرده بیفتد؛ فانوس خیالانگیز؛ فانوس گردان: ◻︎ این چرخ فلک که ما در او حیرانیم / فانوس خیال از او مثالی دانیم ـ خورشید چراغدان و عالَم فانوس / ما چون صُوَریم کاندر او حیرانیم (خیام: ۹۵).
〈 فانوس دریایی: چراغی که در بندرگاه بر سر برج برای راهنمایی کشتیها نصب میکنند؛ فار؛ چراغ دریایی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. چراغ
۲. مصباح، برجدریایی
دیکشنری
lamp, lantern
-
جستوجوی دقیق
-
فانوس
واژگان مترادف و متضاد
۱. چراغ ۲. مصباح، برجدریایی
-
فانوس
لغتنامه دهخدا
فانوس . (یونانی ، اِ) هر چراغی که جهت روشن کردن مسافت زیادی بر بالای بلندی مانند منار و جز آن ، نصب کنند. (ناظم الاطباء). || آلتی که از مواد غیر حاجب نور سازند. خواه آن ماده شیشه و بلور باشد یا کاغذ یا پارچه و در آن چراغ گذارند تا از باد محفوظ بماند....
-
فانوس
فرهنگ فارسی معین
[ یو. ] (اِ.) چراغی که برای روشن کردن مسافت زیادی بر بالای منار و جز آن نصب کنند.
-
فانوس
دیکشنری عربی به فارسی
فانوس , چراغ بادي , چراغ دريايي
-
فانوس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [یونانی، جمع: فوانیس] fānus نوعی چراغ محفظهدار و معمولاً نفتسوز و قابل حمل.〈 فانوس خیال: ‹فانوس خیالی› [قدیمی] نوعی چراغ که در جلو آن اشیایی نگه میداشتند تا تصویر آنها بر روی پرده بیفتد؛ فانوس خیالانگیز؛ فانوس گردان: ◻︎ این چرخ فلک ک...
-
فانوس
دیکشنری فارسی به عربی
فانوس
-
واژههای مشابه
-
Aristotle's lantern
فانوس ارسطو
واژههای مصوّب فرهنگستان
[اقیانوسشناسی، جانورشناسی] آروارهای پنجقسمتی در داخل حفرۀ دهان سختپوستان که در هر قسمت یک دندان دارد و شبیه به فانوس دیده میشود
-
lighthouse
فانوس دریایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] سازهای در خشکی که دارای چراغ یا چراغهایی است و از آن بهعنوان علامت دریایی استفاده میشود
-
فانوس خیال
لغتنامه دهخدا
فانوس خیال . [ س ِ خ َ / خیا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فانوسی باشد که در آن صورتها کشند و آن صورتها به هوای آتش به گردش درآید. (برهان ) : این چرخ فلک که ما در او حیرانیم فانوس خیال از او مثالی دانیم خورشید چراغ دان و عالم فانوس ما چون صوریم کاندر آن...
-
فانوس گردان
لغتنامه دهخدا
فانوس گردان . [ س ِ گ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) فانوس خیال . (برهان ). رجوع به فانوس خیال شود.
-
فانوس نارنج
لغتنامه دهخدا
فانوس نارنج . [ س ِ رَ / رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فانوسی باشد که نارنج را خالی کرده و نقش ها در آن کنند و چراغ در آن افروزند، و این چنین فانوس در هندوستان از گِل و از کدوی تلخ و هندوانه نیز سازند. (آنندراج ).
-
فانوس دریایی
لغتنامه دهخدا
فانوس دریایی . [ س ِ دَرْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) چراغی که در بندرگاهها بالای برجی برپا کنند و شبها برای هدایت کشتی ها آن را بیفروزند. رجوع به فار شود.
-
فانوس کش
لغتنامه دهخدا
فانوس کش . [ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) برنده و حامل فانوس . (یادداشت بخط مؤلف ). در قدیم اشخاص معروف و روحانیان هنگام شب که به محافل و میهمانی ها میرفتند یکی را برای بردن فانوس با خود میبردند.
-
فانوس دریایی
فرهنگ فارسی معین
( س دَ) (اِمر.) چراغ دریایی ، چراغی که بالای برج در بندرگاه نصب می کنند برای هدایت کشتی ها در شب .