کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فان
لغتنامه دهخدا
فان . (ع ص ) نابودشونده . (از اقرب الموارد). در فارسی بصورت فانی با یاء اصلی بکار رود. رجوع به فانی شود. || پیر سالخورده . (از اقرب الموارد). رجوع به فانی شود.
-
فان
واژهنامه آزاد
سبکی از رپ که در آن آهنگ های طنز آمیز و خنده دار خوانده می شود.
-
واژههای مشابه
-
فَانٍ
فرهنگ واژگان قرآن
فاني - زودگذر- نابودشونده
-
درخت فان
دیکشنری فارسی به عربی
بتولا
-
واژههای همآوا
-
فَانٍ
فرهنگ واژگان قرآن
فاني - زودگذر- نابودشونده
-
جستوجو در متن
-
norcamphane
دیکشنری انگلیسی به فارسی
نورامام فان
-
turbofans
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توربو فان
-
بتولا
دیکشنری عربی به فارسی
درخت فان , غان , توس , درخت غوشه
-
birches
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توس، غان، درخت فان، درخت غوشه
-
birch
دیکشنری انگلیسی به فارسی
توس، غان، درخت فان، درخت غوشه
-
مِصْرَ
فرهنگ واژگان قرآن
مصر- شهر(در عبارت " ﭐهْبِطُواْ مِصْراً فَإِنَّ لَکُم مَّا سَأَلْتُمْ ")
-
ضلع
لغتنامه دهخدا
ضلع. [ ض َ ل ِ ] (ع ص ) کَژِ خِلْقی (فان لم یکن خلقةً فهو ضالع). (منتهی الارب ).