کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فامخواه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فامخواه
معنی
(مْ خا) (ص فا.) وام خواه ، بستانکار.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فامخواه
لغتنامه دهخدا
فامخواه . [ خوا / خا ] (نف مرکب ) وام خواه . طلبکار. بستان کار. آنکه مطالبه ٔ وام خود کند. (یادداشت بخط مؤلف ). || آنکه ازکسی وام گرفتن خواهد. دائن . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
فامخواه
فرهنگ فارسی معین
(مْ خا) (ص فا.) وام خواه ، بستانکار.
-
جستوجو در متن
-
وامخواه
لغتنامه دهخدا
وامخواه . [ خوا / خا ] (نف مرکب ) قرض خواه . (آنندراج ). آنکه وام گرفتن از کسی را درخواست می کند. (ناظم الاطباء). آنکه وام گرفتن خواهد.که از کسی وام دادن خواهد. (یادداشت مرحوم دهخدا). || مطالب . خواهنده . طلب کننده : در آن دم که گرددشکم وامخواه گلین ...
-
غریم
لغتنامه دهخدا
غریم . [ غ َ ] (ع ص ) وام دار. و فی المثل : خذ من غریم السوء ما سنح . (منتهی الارب ) (آنندراج )(دهار). قرض دار. مدیون . مقروض . بدهکار. فام دار. ج ، غُرَماء. (اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) : بر تنت وام است جانت گرچه دیربازباید داد وام ای بدغریم . ناصر...