کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فامة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فامة
لغتنامه دهخدا
فامة. [ م َ ] (اِخ ) شهری است در ولایت شام . آنجا میوه بسیار خیزد، و میوه فروش را فامی خوانند که نسبت به این شهر است . (از تاریخ بیهقی ص 127).
-
واژههای همآوا
-
فعمة
لغتنامه دهخدا
فعمة. [ ف َ م َ ] (ع ص ) زن معتدل خلقت . آگنده ساق . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
فامی
لغتنامه دهخدا
فامی . [ می ی ] (ص نسبی ) منسوب به فامه . رجوع به فامة شود. || منسوب به احمد فامی نیشابوری . (سمعانی ). || میوه فروش . (تاریخ بیهقی ). رجوع به فامة شود. || شیرفروش . (منتهی الارب ). ظاهراً درست به نظر نمیآید.
-
هاویة
لغتنامه دهخدا
هاویة. [ ی َ ](اِخ ) (الَ ....) دوزخ و جهنم : فامه هاویة، (قرآن 90/101) ای ؛ مستقره النار. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). از نامهای جهنم . من اسماء جهنم ، معرفة ممنوعة من الصرف و تدخلها اَل للمح الصفة فیقال «الهاویة». (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة)....
-
ام
لغتنامه دهخدا
ام . [ اُم م ] (ع اِ) مادر. (ترجمان علامه ، تهذیب عادل ) (غیاث اللغات ) (منتهی الارب ) (آنندراج ). والده . (اقرب الموارد). مام . ماما. مادر. ننه . دا (در تداول بختیاری ). ج ، اُمّات و اُمَّهات نیز گویند، امات و امهات جمع آن ، یا امهات برای ذوی العقول...