کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فالکباز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فالکباز
معنی
(لَ) (ص فا.) فالگیر.
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فالکباز
لغتنامه دهخدا
فالکباز. [ ل َ ] (نف مرکب ) بمعنی فالگیر است . (انجمن آرا). فالگیری را گویند که بر سر کوچه و بازار نشسته بجهت مردمان فال میگیرد. (برهان ). از فال + -َک (پسوند تصغیر) + باز. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به فال شود.
-
فالکباز
فرهنگ فارسی معین
(لَ) (ص فا.) فالگیر.
-
جستوجو در متن
-
فالچی
لغتنامه دهخدا
فالچی . (ص مرکب ) فالگیر. فالکباز. طالعبین . (یادداشت بخط مؤلف ). و رجوع به فال و فالکباز شود.
-
فال زن
لغتنامه دهخدا
فال زن . [ زَ ] (نف مرکب ) فالگیر. فالکباز. فالبین . طالعبین : به پیش زن فال زن برگذشت به مهتر نگه کرد و اندرگذشت . فردوسی .رجوع به فال شود.
-
فالگو
لغتنامه دهخدا
فالگو. (نف مرکب ) فالگوی . آنکه فال زند و تعبیر کند و سرانجام آن را بگوید. فالگیر. فال زن . فالکباز : همان نیز گفتار آن فالگوکه گفت او بپیچد ز تخت تو رو. فردوسی .بسان فالگویانند مرغان بر درختان برنهاده پیش خویش اندر پر از تصویر دفترها. منوچهری .مرد ر...