کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فالوذق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فالوذق
لغتنامه دهخدا
فالوذق . [ ذَ ] (معرب ، اِ) پالوده . حلوائی است که از آرد و شیره ترتیب دهند. (منتهی الارب ). رجوع به پالوده و فالوذ شود.
-
جستوجو در متن
-
فالوذج
لغتنامه دهخدا
فالوذج . [ ذَ ] (معرب ، اِ) معرب پالوده . جوهری در صحاح گوید: درست آن فالوذ یا فالوذق است و فالوذج غلط است . (یادداشت بخط مؤلف ) : فالوذج یمنع من نیله ما فیه من عقد و انضاج یسبح فی لجة یاقوتةللوز حیتان من العاج کأنّما ابرز من جامه ثوب من اللاذ بدیب...
-
پالوده
لغتنامه دهخدا
پالوده . [ دَ / دِ ] (ن مف ) مصفّی . مروّق . پاک کرده از غش ّ. (اوبهی ). صاف و پاک شده . رائق . صافی . صافی کرده . پاک کرده . (صحاح الفرس ).- شراب پالوده ؛ شراب مروّق :بگوش خردور، دبیر کهن همی کرد پالوده سیم سخن . اسدی .زر آلوده کم عیار بودزر پالوده ...
-
حلوا
لغتنامه دهخدا
حلوا. [ ح َ ] (ع اِ) نوعی از شیرینی . شیرینی . (مهذب الاسماء). هر چیز شیرین . حلاوی . (از مهذب الاسماء) (غیاث ). ابوناجع. (از دهار). ابوطیب . حلوای سفید. حلوای خانگی . آفروشه . خبیص . (زمخشری ). چیزی که از شیرینی ساخته باشند و حلوای سوهان و حلوای مغز...