کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فالش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فالش
واژهنامه آزاد
در موسیقی و آواز، به اشتباه خواندن نت موسیقی و بالاتر یا بایین تر خواندن آن گفته می شود.
-
جستوجو در متن
-
flash lamp
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چراغ فالش، لامپ پر نور عکاسی
-
قره
لغتنامه دهخدا
قره . [ ق ُرْ رَ / رِ ] (اِ) قره که رمّالان زنند : صیدی چنین که گفتم وِاقبال صیدگه راشعری زننده قره سعدالسعود فالش .خاقانی (از آنندراج از غوامض سخن ).
-
سعدالسعود
لغتنامه دهخدا
سعدالسعود. [ س َ دُس ْ س ُ ](اِخ ) ستاره ٔ مشتری . (آنندراج ) (غیاث ) : صیدی چنین که گفتم واقبال صیدگه راشعری زننده قرعه سعدالسعود فالش . خاقانی .دراجه حصارش ذات البروج اعظم دیباچه ٔ دیارش سعدالسعود ازهر.خاقانی .
-
خجسته فال
لغتنامه دهخدا
خجسته فال . [ خ ُ ج َ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) آنکه طالع نکو دارد. آنکه فال نکو دارد. آنکه فالش خجسته است . آنکه طالعش مبارک است : گفت ای مرغ اگر خبرت خیر است خجسته فال باد. (قصص الانبیاء ص 32).چون سال نو ز صدر جهان شد خجسته فال فال جهان خجسته شوداز جما...
-
شغ
لغتنامه دهخدا
شغ. [ ش َ ] (اِ) شُغ. شاخه و شاخ درخت . (ناظم الاطباء). شاخ درخت . (از آنندراج ) (از انجمن آرا) (از فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ). || شاخ گاو. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ اوبهی ). شاخ گاو و دیگر حیوانات . (فرهنگ جهانگیری ). شاخ جانور. (آنندراج ) (انجمن آ...
-
سد اسکندر
لغتنامه دهخدا
سد اسکندر. [ س َدْ دِ اِ ک َ دَ ] (اِخ ) به این سد، سد یأجوج و مأجوج و سد ذوالقرنین نیز گویند.داستان آن چنین است : چون اسکندر به حد مشرق رسید راه گذر میان دو کوه بود و ذوالقرنین با ایشان نیکویی کرد، مردم آن جا قصد خویش بگفتند که یأجوج و مأجوج بزم...
-
داغ نهادن
لغتنامه دهخدا
داغ نهادن . [ ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) داغ کردن . با آهن تفته اندام حیوان یا آدمی را سوختن نشان را یا گم نشدن را : اسبان و اشتران و استران را داغ سلطانی نهادند. (تاریخ بیهقی ص 613 چ ادیب ). فرمود داغ برنهادند بنام محمود و بگذاشتند. (تاریخ بیهقی چ اد...
-
کوهان
لغتنامه دهخدا
کوهان . (اِ) به معنی زین اسب است . (برهان ). در برهان گفته به معنی زین اسب است . (آنندراج ) (انجمن آرا). زین اسب . (ناظم الاطباء). || آنچه از پشت شتر و گاو برآمده هم کوهان می گویند، لیکن به طریق مجاز. (برهان ). آنچه بر پشت شتر و گاو برآید هم بر طریق ...
-
شیرین
لغتنامه دهخدا
شیرین . (اِخ ) نام معشوقه ٔ فرهاد. (ناظم الاطباء). نام زن پرویز که به صفت حسن موصوف بوده و فرهاد نیز بر وی شیفته و عاشق شد. در اشعار شعرا مثل است . (انجمن آرا) (آنندراج ). معشوقه ٔ ارمنی و زوجه ٔ خسرو پرویز که طبق روایات فرهاد نیز بدو عشق می ورزید. (...
-
شعری
لغتنامه دهخدا
شعری . [ ش َ را / ش ِ را / ش ُ را ] (اِخ ) نام دو ستاره ، یکی شعری العَبور ودیگری شعری الغمیصاء. شعری العبور که شعرای یمانی گویند ستاره ای است بسیار روشن که بعد از جوزا برآید ودر آخر تابستان اول شب بر فلک نمایان گردد، و آنرا شعری العبور از آن جهت گوی...
-
ناقة
لغتنامه دهخدا
ناقة. [ ق َ ] (ع اِ) شتر ماده . (منتهی الارب ). الانثی من الابل . (المنجد) (اقرب الموارد).ماده شتر. (ناظم الاطباء). اشتر ماده . (مهذب الاسماء) (دهار). اروانه . مایه . مادینه شتر. ج ، ناق ، نوق ، أنوق ، انؤق ، اونق ، اینق ، نیاق ، ناقات ، انواق . جج...
-
شیرین
لغتنامه دهخدا
شیرین . (ص نسبی ) هر چیزکه نسبت به شیر داشته باشد، خصوصاً در حلاوت . (آنندراج ) (بهار عجم ). || طفل شیرخواره . (ناظم الاطباء). شیری . || هر چیز که مزه ٔ قند و نبات دهد و حلاوت داشته باشد. غذا و خوراک باحلاوت . (ناظم الاطباء). حالی . حلو. صاحب طعمی چو...
-
مهرگان
لغتنامه دهخدا
مهرگان . [ م ِ رَ / رِ / رْ ] (اِ) مهر و محبت پیوستن . (برهان ). مهر و محبت و دوستی . (ناظم الاطباء). || نام روز شانزدهم از هر ماه . (برهان ). روز مهر از ماه مهر و آن روز شانزدهم است . (آنندراج ) (از جهانگیری ). روز شانزدهم مهر ماه و عیدی از اعیاد ای...