کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فاطمهحورا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فاطمهحورا
فرهنگ نامها
(تلفظ: fāteme ho(w)) (عربی) از اسامی مرکب دختران ، ← فاطمه و حورا .
-
واژههای مشابه
-
حورا
فرهنگ نامها
(تلفظ: ho(w)rā) (عربی) (در قدیم) (در ادیان) حور ، زن زیبای بهشتی ؛ زنِ سفید پوستِ سیاه چشم و موی.
-
حورا
لغتنامه دهخدا
حورا. [ ح َ ] (از ع ص ، اِ) مخفف حوراء. مفرد حور : عالم بهشت گشته عنبرسرشت گشته کاشانه زشت گشته صحرا چو روی حورا. کسایی .سوگند خورم کز تو برد حورا خوبی خوبیت عیان است چرا باید سوگند. عماره .چشم حورا چون شودشوریده رضوان بهشت خاک پایش توتیای دیده ٔ حور...
-
حورا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حَوراء] [قدیمی] hurā, ho[w]rā = حور
-
فاطمه
فرهنگ نامها
(تلفظ: fāteme) (عربی) (مؤنث فاطم) ، به معنی زنی که بچهی دوساله را از شیر گرفته ؛ (در اعلام) دختر پیغمبر اکرم (ص) ملقب به زهرا (س).
-
فاطمه
فرهنگ نامها
رانده شده از آتش
-
فاطمة
لغتنامه دهخدا
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دهکده ای در کشور پرتقال است که در 100 هزارگزی شهر لیسبن قرار دارد. (المنجد).
-
فاطمة
لغتنامه دهخدا
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) ابوالاسد. ابوالاسد از رجال بنی مخزوم بوده و دختر او فاطمه برادرزاده ٔ ابوسلمةبن عبدالاسد مخزومی از صحابیات به شمار می آید. با اینکه از اشراف قریش شمرده شده ، ارتکاب سرقت نموده و به امر رسول خدا دست او بریده شده است . (از خیرا...
-
فاطمة
لغتنامه دهخدا
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) اندلسی . یکی از ادیبه های اندلس است که به حسن کتابت مشهور زمان و نادره ٔ دوران بوده است . (از خیرات حسان ص 19).
-
فاطمة
لغتنامه دهخدا
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر ابوحبیش بن عبدالمطلب قرشی تیمی صحابی است . (از الاصابه ج 8).
-
فاطمة
لغتنامه دهخدا
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر احمدبن ابراهیم طبری . از زنان محدث که در سال 770 هَ . ق . درگذشته است . (از خیرات حسان اعتمادالسلطنه ص 9).
-
فاطمة
لغتنامه دهخدا
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر احمدبن سلطان صلاح الدین ایوبی . به روایت فقه و حدیث در زمان خود مشهور بود. زندگانیش میان سالهای 597 و 678 هَ . ق . بوده است . (از اعلام زرکلی ج 2 ص 763).
-
فاطمة
لغتنامه دهخدا
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر احمدبن علی ساعاتی که در فقه عالم بوده و کتاب مجمعالبحرین را به خط نستعلیق خوش نوشته است . (از خیرات حسان ص 10).
-
فاطمة
لغتنامه دهخدا
فاطمة. [ طِ م َ ] (اِخ ) دختر احمدبن محمد حلبی . سیده ای است محدثه که بین سالهای 732 و 813 هَ . ق . زندگی کرده است . این زن در شهر حلب تدریس می کرده است . (از خیرات حسان ص 9).