کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فاطمة الزهراء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فاطمة الزهراء
لغتنامه دهخدا
فاطمة الزهراء. [ طِم َ تُزْ زَ ] (اِخ ) رجوع به فاطمه دختر محمد شود.
-
واژههای مشابه
-
فاطمه
فرهنگ نامها
(تلفظ: fāteme) (عربی) (مؤنث فاطم) ، به معنی زنی که بچهی دوساله را از شیر گرفته ؛ (در اعلام) دختر پیغمبر اکرم (ص) ملقب به زهرا (س).
-
فاطمه
فرهنگ نامها
رانده شده از آتش
-
فاطمه
فرهنگ فارسی معین
(طِ مِ یا مَ) [ ع . فاطمة ] (اِفا. ص .) مؤنث فاطم . 1 - زنی که بچة دوساله را از شیر گرفته . 2 - از اعلام زنان است . 3 - نام دختر پیغمبر (ص ) و همسر علی (ع ) ملقب به زهراء.
-
فاطمه
واژهنامه آزاد
بریده از آتش جهنم، شخصی که آتش جهنم بر او حرام است.
-
فاطمهحورا
فرهنگ نامها
(تلفظ: fāteme ho(w)) (عربی) از اسامی مرکب دختران ، ← فاطمه و حورا .
-
فاطمهزهرا
فرهنگ نامها
(تلفظ: fāteme zahrā) (عربی) (در اعلام) ام ابیها و ام الائمه و ام الحَسنین ، صدیقه کبری دختر رسول خدا (ص) و خدیجه دختر خویلد .
-
فاطمهسما
فرهنگ نامها
(تلفظ: fāteme samā) (عربی) از اسامی مرکب دختران ، ← فاطمه و سما .
-
فاطمهسیما
فرهنگ نامها
(تلفظ: fāteme simā) (عربی) از اسامی مرکب دختران ، ← فاطمه و سیما .
-
فاطمهمحیا
فرهنگ نامها
(تلفظ: fāteme mahyā) (عربی) از اسامی مرکب دختران ، ← فاطمه و محیا.
-
فاطمهنسا
فرهنگ نامها
(تلفظ: fāteme nesā) (عربی) از اسامی مرکب دختران ، ← فاطمه و نسا .
-
نازنینفاطمه
فرهنگ نامها
(تلفظ: nāzanin fāteme) (فارسی ـ عربی) ، فاطمهی دوست داشتنی ، فاطمهی عزیز و گرامی ، فاطمه زیبا و گرانمایه .
-
ستی فاطمه
لغتنامه دهخدا
ستی فاطمه . [ س ِت ْ تی طِ م َ ] (اِخ ) بنت امام موسی بن جعفر. رجوع به ستی و فاطمه و معصومه شود.
-
فاطمه ٔ بردعیه
لغتنامه دهخدا
فاطمه ٔ بردعیه . [ طِ م َ ی ِ ب َ دَ عی ی َ ] (اِخ ) در اردبیل بوده و از عارفات متکلم به شطح به شمار می آمده است . (رجوع به نفحات الانس جامی چ تهران ص 621).