کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فاطر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فاطر
/fāter/
معنی
۱. آفریننده.
۲. از نامهای خداوند.
۳. (اسم) سیوپنجمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۴۵ آیه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فاطر
فرهنگ نامها
(تلفظ: fāter) (عربی) (در قدیم) آفریننده ، خالق ؛ از صفات و نامهای خداوند ؛ سورهی سی و پنجم قرآن کریم دارای چهل و پنج آیه .
-
فاطر
لغتنامه دهخدا
فاطر. [ طِ ] (ع ص ) آفریننده . خالق . (زمخشری ). || آغازکننده در کار. (ناظم الاطباء). || (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . نوآفریننده . (مهذب الاسماء).- فاطرالسموات ؛ ابن عباس گوید: من نمیدانستم که فاطرالسموات چیست تا اینکه روزی دو اعرابی به نزد من...
-
فاطر
فرهنگ فارسی معین
(طِ) (اِفا.) 1 - آفریننده ، خالق . 2 - روزه گشاینده ، افطار کننده .
-
فاطر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] fāter ۱. آفریننده.۲. از نامهای خداوند.۳. (اسم) سیوپنجمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۴۵ آیه.
-
واژههای مشابه
-
فَاطِرِ
فرهنگ واژگان قرآن
خالق - آفريننده (در بسياري از آيات ، خلقت را فطر ، و خالق را فاطر ناميده است ، و فطر به معناي پاره کردن است ، گويا خداي تعالي عدم را پاره ميکند و موجودات را از شکم آن بيرون ميآورد و کلمه فطرت بر وزن فعلت بناي نوع را ميرساند يعني نوعي از خلقت )
-
واژههای همآوا
-
فاتر
لغتنامه دهخدا
فاتر. [ ت ِ ] (ع ص ) سست . زبون . ناتوان . || آب فاتر؛ آب نیمگرم . || خاطر فاتر؛ هوش کند و کم ادراک . (ناظم الاطباء). || طَرْف فاتر؛ چشمی که حدت نظر نداشته باشد. (از اقرب الموارد). رجوع به فترت شود.
-
فاتر
فرهنگ فارسی معین
(تِ) [ ع . ] (ص .) 1 - سست ، ضعیف . 2 - آب نیم گرم .
-
فاتر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] fāter ۱. سست؛ ضعیف.۲. نیمگرم؛ ولرم.
-
فَاطِرِ
فرهنگ واژگان قرآن
خالق - آفريننده (در بسياري از آيات ، خلقت را فطر ، و خالق را فاطر ناميده است ، و فطر به معناي پاره کردن است ، گويا خداي تعالي عدم را پاره ميکند و موجودات را از شکم آن بيرون ميآورد و کلمه فطرت بر وزن فعلت بناي نوع را ميرساند يعني نوعي از خلقت )
-
جستوجو در متن
-
fauterer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فاطر
-
نوآفرین
لغتنامه دهخدا
نوآفرین . [ ن َ / نُو ف َ ] (نف مرکب )مبدع . فاطر. نوآفریننده . (یادداشت مؤلف ). نوآور.
-
ملائکة
لغتنامه دهخدا
ملائکة. [ م َ ءِ ک َ ] (اِخ ) سوره ٔ سی وپنجم از قرآن ، مکیه و آن چهل وپنج آیت است ، پس از «سبا» و پیش از «یس ». سوره ٔ فاطر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).