کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فاضل قاضی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
فاضل جواد
لغتنامه دهخدا
فاضل جواد. [ ض ِ ج َ ] (اِخ ) جوادبن سعیدبن جواد بغدادی کاظمی . از علمای معتبر قرن یازدهم هجری که حاوی فروع و اصول و جامع معقول و منقول بوده و تمامی اوقات به تحقیق و مطالعه اشتغال داشته است . متولد و ساکن کاظمین بوده و در اواخر عمر به اصفهان آمده است...
-
فاضل خراسانی
لغتنامه دهخدا
فاضل خراسانی . [ ض ِ ل ِ خ ُ ] (اِخ ) حاجی محمدعلی فاضل پسر عباسعلی ، متولد مشهد، که در سال 1324هَ . ق . درگذشته است . (از دانشوران خراسان ص 265).
-
فاضل خفری
لغتنامه دهخدا
فاضل خفری . [ ض ِ ل ِ خ َ ] (اِخ ) رجوع به خفری شود.
-
فاضل خوزانی
لغتنامه دهخدا
فاضل خوزانی . [ ض ِ ل ِ ] (اِخ ) مولی زین العابدین . از توابع اصفهان بود. نصرآبادی در ضمن شرح حالش شعرهایی از او نقل کرده است . فاضل دیوان شعری هم داشته است . رجوع به الذریعه ج 9 ص 801 شود.
-
فاضل دربندی
لغتنامه دهخدا
فاضل دربندی . [ ض ِ ل ِ دَ ب َ ] (اِخ ) آخوند ملا آقا پسر عابدین رمضان بن زاهد شیروانی . با شیخ مرتضی انصاری معاصر و از شاگردان شریف العلماء مازندرانی بوده است . در علم اکسیر نیز مهارت داشته و رساله ای در آن علم تألیف کرده است . میرزا محمد تنکابنی ش...
-
فاضل رضی
لغتنامه دهخدا
فاضل رضی . [ ض ِ ل ِ رَ ] (اِخ ) رجوع به رضی استرابادی شود.
-
فاضل سراب
لغتنامه دهخدا
فاضل سراب . [ ض ِ ل ِ س َ ] (اِخ ) رجوع به سراب شود.
-
فاضل سمرقندی
لغتنامه دهخدا
فاضل سمرقندی . [ ض ِ ل ِ س َ م َ ق َ ] (اِخ ) (مولانا...) یکی از دانشمندان سمرقند. مولانا فاضل در سلک افاضل علماء سمرقند منتظم بود و بر شرح شمسیه حاشیه تصنیف فرمود. (حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 104).
-
فاضل سیوری
لغتنامه دهخدا
فاضل سیوری . [ ض ِ ل ِ س ُ ] (اِخ ) رجوع به فاضل مقداد شود.
-
فاضل شدن
لغتنامه دهخدا
فاضل شدن . [ ض ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) برتری یافتن . رجوع به فاضل شود. || دانشمند شدن : گرچه در گیتی نیابی هیچ فضل مرد از او فاضل شده ست و زودیاب . ناصرخسرو.رجوع به فضل و فاضل شود.
-
فاضل طبسی
لغتنامه دهخدا
فاضل طبسی . [ ض ِ ل ِ طَ ب َ ] (اِخ ) سام میرزا در تذکره ٔ سامی از اشعار او نمونه هایی آورده وگوید حافظ قرآن و صاحب دیوان شعر نیز بوده است . (ازالذریعه ج 9 ص 801). رجوع به تذکره ٔ سامی ص 159 شود.
-
فاضل عراقی
لغتنامه دهخدا
فاضل عراقی . [ ض ِ ل ِ ع ِ] (اِخ ) محمدحسین فرزند علیمراد انصاری . دیوانی در مراثی بنام «مشکاة الرزیه » داشته که در سال 1324 هَ . ق . در تهران طبع شده است . (از الذریعه ج 9 ص 801).
-
فاضل قسطنطینی
لغتنامه دهخدا
فاضل قسطنطینی .[ ض ِ ل ِ ق ُ طَ طی ] (اِخ ) رجوع به کاتب چلبی شود.
-
فاضل قمی
لغتنامه دهخدا
فاضل قمی . [ ض ِ ل ِ ق ُ ] (اِخ ) میرزا ابوالقاسم . رجوع به میرزای قمی شود.
-
فاضل کاشانی
لغتنامه دهخدا
فاضل کاشانی . [ ض ِ ل ِ ] (اِخ ) گویند بیش از یکصدهزار بیت شعر گفته . (از الذریعه ج 9 ص 801).