کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فاش شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
مکشوف شدن
واژگان مترادف و متضاد
آشکارشدن، فاش شدن، عیان گشتن، ظاهر شدن
-
divulge
دیکشنری انگلیسی به فارسی
افشای، فاش کردن، فاش شدن، علنی ساختن، منتشر شدن، افشاء کردن، بروز دادن، منتشر کردن
-
divulged
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تبعید شد، فاش کردن، فاش شدن، علنی ساختن، منتشر شدن، افشاء کردن، بروز دادن، منتشر کردن
-
divulges
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اخلاق، فاش کردن، فاش شدن، علنی ساختن، منتشر شدن، افشاء کردن، بروز دادن، منتشر کردن
-
divulging
دیکشنری انگلیسی به فارسی
افشاگری، فاش کردن، فاش شدن، علنی ساختن، منتشر شدن، افشاء کردن، بروز دادن، منتشر کردن
-
شیوع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: شُیوع] šo(i)yu' فاش شدن؛ آشکار شدن؛ ظاهر و هویدا شدن.
-
مکتوم ماندن
واژگان مترادف و متضاد
پنهانماندن، پوشیده ماندن ≠ ظاهر شدن، فاش شدن
-
peaching
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سرخ شدن، فاش کردن
-
معلوم شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. آشکارشدن، واضح شدن، محقق شدن، محرز شدن ۲. مبرهن شدن، ثابت شدن ۳. فاش شدن ≠ مستورماندن، نامکشوف ماندن
-
outed
دیکشنری انگلیسی به فارسی
outed، رفتن، خاموش کردن، قطع کردن، اخراج شدن، فاش شدن، اخراج کردن، بر کنار کردن
-
شیوع
فرهنگ فارسی معین
(شُ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - فاش شدن . 2 - رایج شدن .
-
شایع شدن
لغتنامه دهخدا
شایع شدن . [ ی ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) منتشر شدن . ذایع شدن . فاش شدن . فاشی شدن . فشو. (یادداشت مؤلف ).
-
outs
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بیرون، راه حل، رفتن، خاموش کردن، قطع کردن، اخراج شدن، فاش شدن، اخراج کردن، بر کنار کردن
-
leaked
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لو رفته، تراوش کردن، نفوذ کردن، فاش کردن یا شدن
-
unfolding
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آشکار شدن، اشکار کردن، باز کردن، اشکار شدن، فاش کردن، رها کردن، تاه چیزی را گشودن