کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فاستونی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فاستونی
/fāsto(u)ni/
معنی
پارچۀپشمی یا نخی ضخیم، برای دوختن لباس رو و رسمی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
serge, worsted
-
جستوجوی دقیق
-
فاستونی
لغتنامه دهخدا
فاستونی . (اِ) منسوجی شبیه به ماهوت . (یادداشت بخط مؤلف ). نوعی از پارچه ٔ پشمی ساده ، و گاهی نخی آن هم بافته میشود. این لفظ روسی است و همراه پارچه ٔ مذکور از روس به ایران آمده است . (فرهنگ نظام ).
-
فاستونی
فرهنگ فارسی معین
(سْ تُ) [ روس . ] (اِ.) پارچة پشمی یا نخی که بیشتر برای دوختن کت و شلوار به کار می رود.
-
فاستونی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [روسی] fāsto(u)ni پارچۀپشمی یا نخی ضخیم، برای دوختن لباس رو و رسمی.
-
واژههای مشابه
-
نوعی فاستونی
دیکشنری فارسی به عربی
تويد
-
جستوجو در متن
-
tweedy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
tweedy، فاستونی
-
tweediest
دیکشنری انگلیسی به فارسی
tweediest، فاستونی
-
jean
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جین، فاستونی نخی
-
تويد
دیکشنری عربی به فارسی
پارچه پشم ونخ راه راه مردانه , نوعي فاستوني
-
fustian
دیکشنری انگلیسی به فارسی
fustian، لفاظی، سخن گزاف، فاستونی نخی، بی ارزش
-
tweeds
دیکشنری انگلیسی به فارسی
tweeds، پشم ونخ راه راه، نوعی فاستونی، پارچه پشم ونخ راه راه مردانه
-
قواره
لغتنامه دهخدا
قواره . [ ق َ رَ / رِ ] (از ع ، اِ) پارچه ای که گرد بریده باشند.(فرهنگ فارسی معین ). پارچه ای که خیاط از گریبان جامه و پیراهن و مانند آن برمی آورد. (برهان ) (ناظم الاطباء). || چیزی که اطرافش بریده باشد. (فرهنگ فارسی معین ). || پارچه ای که از آن یک جا...
-
ترکی
لغتنامه دهخدا
ترکی . [ ت ُ ] (ص نسبی ) منسوب است به ترک . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (شرفنامه ٔ منیری ). منسوب به ترک که طایفه ٔ مشرقی و از کفار می باشند و جمعی ازآنها اسلام پذیرفته اند. (انساب سمعانی ) : سپاهش همه تیغ هندی بدست زره ترکی و زین سغدی نشست . فردوسی .د...