کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فاس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فاس
/fās/
معنی
تبر؛ تیشه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فاس
لغتنامه دهخدا
فاس . (اِخ ) شهر مشهور بزرگی است بر کرانه ٔ دریای مغرب ، و بزرگترین شهر مراکش شمرده میشود. در بین دو کوه قرار گرفته و عمارات بلند در آن وجود دارد. سمت غربی آن تا چهارهزار گز پر از چشمه هاست و جانب راست آن غرق در چمن های سبز و خرم ... (از معجم البلدان...
-
فاس
لغتنامه دهخدا
فاس . (اِخ ) نام صحرایی بوده است در دیه هراسکان بر نیم فرسنگی دارم از رستاق کاشان . رجوع به ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 37 شود.
-
فاس
لغتنامه دهخدا
فاس . (ع اِ) نباتی که به یونانی اندروصارون گویند. (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به فارسی شود. || طرفاست . (فهرست مخزن الادویه ).
-
فاس
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) (گیا.) 1 - گز. 2 - زبان گنجشک .
-
فاس
دیکشنری عربی به فارسی
تبر , تيشه , تبر دو دم , تبرزين , با تبر قطع کردن يا بريدن , تبرکوچک , ساتور , باتبر جنگ کردن
-
فاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: فٲس] ‹فٲس› [قدیمی] fās تبر؛ تیشه.
-
واژههای مشابه
-
فأس
لغتنامه دهخدا
فأس . [ ف َءْس ْ ] (ع مص ) به تیشه زدن و شقه کردن . (از اقرب الموارد). شکافتن و زدن به تبر. (منتهی الارب ). || بر تندی پس سر زدن کسی را. || طعام خوردن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || (اِ) آلتی که دسته ٔ کوتاه دارد و بدان چوب و جز آن را قطع کن...
-
فأس
فرهنگ فارسی معین
(فَ) [ ع . ] (اِ.) تبر، تیشه .
-
واژههای همآوا
-
فأس
فرهنگ فارسی معین
(فَ) [ ع . ] (اِ.) تبر، تیشه .
-
جستوجو در متن
-
تیشه
دیکشنری فارسی به عربی
فاس
-
تبر دو دم
دیکشنری فارسی به عربی
فاس
-
تبرزین
دیکشنری فارسی به عربی
فاس