کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فارغالتحصیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فارغالتحصیل
مترادف و متضاد
دانشآموخته
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فارغالتحصیل
واژگان مترادف و متضاد
دانشآموخته
-
واژههای همآوا
-
فارغ التحصیل
فرهنگ واژههای سره
دانش آموخته
-
فارغ التحصیل
لغتنامه دهخدا
فارغ التحصیل . [ رِ غُت ْ ت َ ] (از ع ، ص مرکب ) آنکه از تحصیل درسی یا رشته ای فراغت یافته و آن را به پایان رسانده باشد. این معنی ویژه ٔ فارسی امروز است . در تداول امروز عرب خِرّیج گویند.
-
فارغ التحصیل
فرهنگ فارسی معین
(رِ غُ تَّ) [ ع . ] (اِفا.)کسی که دورة درس ی معینی را به پایان رسانده باشد.
-
فارغ التحصیل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مٲخوذ از عربی] fāreqottahsil ویژگی آنکه تحصیلات خود را در رشتهای به پایان رسانیده.
-
جستوجو در متن
-
دانشآموخته
واژگان مترادف و متضاد
فارغالتحصیل
-
academist
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آکادمیک، عضو فرهنگستان، فارغالتحصیل یا دانشجوی اکادمی
-
graduating
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فارغ التحصیلی، فارغالتحصیل شدن، بتدریج تغییر یافتن، درجه بندی کردن، دوره اموزشگاهی را بپایان رساندن
-
graduate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فارغ التحصیل، لیسانسیه، فارغالتحصیل شدن، بتدریج تغییر یافتن، درجه بندی کردن، دوره اموزشگاهی را بپایان رساندن، دیپلمه، درجه دار، درجهدار
-
graduates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فارغ التحصیلان، فارغ التحصیل، لیسانسیه، فارغالتحصیل شدن، بتدریج تغییر یافتن، درجه بندی کردن، دوره اموزشگاهی را بپایان رساندن