کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فارط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فارط
لغتنامه دهخدا
فارط. [ رِ ] (ع ص ) پیشی گیرنده . رجوع به فرط و فروط و فراطة شود. || کسی که در آماده کردن دلو و رسن چاه بر دیگران پیشی گیرد. ج ، فراط، فارطون ، بندرت بصورت فوارط جمع بسته میشود. (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
فئرة
لغتنامه دهخدا
فئرة. [ ف َ ءِ رَ ] (ع ص ) ارض ٌ فَئِرة؛ زمین موشان . (منتهی الارب ). زمین موشناک . (ناظم الاطباء).
-
فئرة
لغتنامه دهخدا
فئرة. [ ف ِ ءَ رَ ] (ع اِ) ج ِ فَاءْر. موشان . موشها. فُئَر. فِئْران . رجوع به فَاءْر شود.
-
فئرة
لغتنامه دهخدا
فئرة. [ ف ِءْ رَ / ف ِءَ رَ / ف َ ءِ رَ ] (ع اِ) نوعی از طعام زچه که از دانه ٔ شمبلید و خرما پزند. فُؤارة. (منتهی الارب ).
-
فارة
لغتنامه دهخدا
فارة. [ رَ ] (ع اِ)فَاءْرة. فار. یک موش . رجوع به فأر و فأرة شود.
-
فارة
لغتنامه دهخدا
فارة. [ فارْ رَ ] (اِخ ) شهری است در مشرق اندلس از اعمال تُطیلة. (از معجم البلدان ).
-
فارة
لغتنامه دهخدا
فارة. [ فارْ رَ ] (اِخ ) نام کوهی در سرزمین اسپانیا است . (از معجم البلدان ).
-
جستوجو در متن
-
فراط
لغتنامه دهخدا
فراط. [ ف ُرْ را ] (ع ص ، اِ) ج ِفارط. (اقرب الموارد). رجوع به فارط و فوارط شود.
-
پیشی گرفتن
لغتنامه دهخدا
پیشی گرفتن . [ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) سبق . (دهار). بدارسبقت جستن . مبادرت کردن . جلو افتادن . پیش افتادن . سبقت کردن . بوص . تقدم جستن . انبیاص . مرص . اشتاء. مُشأاة. بذاذة و بذوذة. سباق . تبادر. پیشی جستن . مقدم برهمه آمدن . اعجال . مُغاوله . (من...
-
غریان
لغتنامه دهخدا
غریان . [ غ َ ری یا ] (اِخ ) دو بنا در کوفه یا دو صخره یا دو خرپشته . و گفته اند آنها قبر مالک و عقیل است که ندیمان جذیمة الابرش بودند، و وجه تسمیه ٔ آن این است که نعمان بن منذر در روز «کیفر» هر که را میدید میکشت و غریان را به خون وی تغریه میکرد. (از...