کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فارز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فارز
لغتنامه دهخدا
فارز. [ رِ ] (ع اِ) جد مورچگان سیاه . (منتهی الارب ). || به عربی مورچه ٔ سیاه یا سرخی است . (فهرست مخزن الادویه ). || (ص ) لسان فارز؛ زبان روشن . کلام فارز؛ سخن پیدا و روشن . (از منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
فارض
لغتنامه دهخدا
فارض . [ رِ ] (اِخ ) ابوعبداﷲ نعیم بن حماد اعور. ساکن مصر بود و چون فرائض و مواریث را خوب میدانست ، فارض خوانده شد. (از سمعانی ).
-
فارض
لغتنامه دهخدا
فارض . [ رِ ] (اِخ ) نوه ٔ یعقوب پیغامبر است . و داود نبی از نسل این فارض میباشد. رجوع به مجمل التواریخ و القصص چ بهار ص 208 شود.
-
فارض
لغتنامه دهخدا
فارض . [ رِ ] (ع ص ) نعت فاعلی است از فرض . تأنیث آن فارضة. ج ، فارضات . (از اقرب الموارد). رجوع به فرض شود. || ستبر از مردم و از هر چیز دیگر. برای انسان مذکر و مؤنث در این معنی یکسان است . ج ، فُرَّض . (از اقرب الموارد). || قدیم . (از اقرب الموارد...
-
فَارِضٌ
فرهنگ واژگان قرآن
پير از کار افتاده
-
جستوجو در متن
-
عقفان
لغتنامه دهخدا
عقفان . [ ع ُ ] (ع اِ) جد مورچه های سرخ ، و جد مورچه های سیاه فارِز باشد. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).