کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فارة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فارة
لغتنامه دهخدا
فارة. [ رَ ] (ع اِ)فَاءْرة. فار. یک موش . رجوع به فأر و فأرة شود.
-
فارة
لغتنامه دهخدا
فارة. [ فارْ رَ ] (اِخ ) شهری است در مشرق اندلس از اعمال تُطیلة. (از معجم البلدان ).
-
فارة
لغتنامه دهخدا
فارة. [ فارْ رَ ] (اِخ ) نام کوهی در سرزمین اسپانیا است . (از معجم البلدان ).
-
واژههای مشابه
-
فاره
لغتنامه دهخدا
فاره . [ رَ ] (اِخ ) موضعی است در قسمت بن یامین تقریباً در ده هزارگزی اورشلیم . (از قاموس کتاب مقدس ).
-
فاره
لغتنامه دهخدا
فاره . [ رِه ْ ] (ع ص ) نعت فاعلی از فراهة و فروهة و فراهیة. زیرک . ج ، فُرْه ، فُرَّه ْ، فُرَّهة. (منتهی الارب ). و فَرَهة و فُرْهة در نزد سیبویه اسم جمع است . حاذق . (اقرب الموارد). || بانمک و نشیط. || پرخور. (اقرب الموارد).
-
فأرة
لغتنامه دهخدا
فأرة. [ف َءْ رَ ] (ع اِ) مفرد فأر. یک موش ، برای مذکر و مؤنث هر دو. (از اقرب الموارد). رجوع به فأر شود.
-
فاره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] fāreh ۱. زیرک.۲. راهوار: مرکب فاره.
-
جبل فأره
لغتنامه دهخدا
جبل فأره . [ ج َب َ ل ِ ؟ ] (اِخ ) نام کوهی است به اسپانیا در نزدیکی شهر مالقة. رجوع به الحلل السندسیه ج 1 ص 128 شود.
-
واژههای همآوا
-
فئرة
لغتنامه دهخدا
فئرة. [ ف َ ءِ رَ ] (ع ص ) ارض ٌ فَئِرة؛ زمین موشان . (منتهی الارب ). زمین موشناک . (ناظم الاطباء).
-
فئرة
لغتنامه دهخدا
فئرة. [ ف ِ ءَ رَ ] (ع اِ) ج ِ فَاءْر. موشان . موشها. فُئَر. فِئْران . رجوع به فَاءْر شود.
-
فئرة
لغتنامه دهخدا
فئرة. [ ف ِءْ رَ / ف ِءَ رَ / ف َ ءِ رَ ] (ع اِ) نوعی از طعام زچه که از دانه ٔ شمبلید و خرما پزند. فُؤارة. (منتهی الارب ).
-
فارط
لغتنامه دهخدا
فارط. [ رِ ] (ع ص ) پیشی گیرنده . رجوع به فرط و فروط و فراطة شود. || کسی که در آماده کردن دلو و رسن چاه بر دیگران پیشی گیرد. ج ، فراط، فارطون ، بندرت بصورت فوارط جمع بسته میشود. (از اقرب الموارد).