کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فادح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فادح
معنی
مصيبت اميز , پربلا , خطرناک , فجيع , منحوس
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فادح
لغتنامه دهخدا
فادح . [ دِ ] (ع ص ) کارِ گران و دشوار. (آنندراج ). || گرانبار. (اقرب الموارد).
-
فادح
دیکشنری عربی به فارسی
مصيبت اميز , پربلا , خطرناک , فجيع , منحوس
-
جستوجو در متن
-
منحوس
دیکشنری فارسی به عربی
فادح
-
مصیبت امیز
دیکشنری فارسی به عربی
فادح , قاتل
-
پربلا
دیکشنری فارسی به عربی
فادح , مفجع
-
فجیع
دیکشنری فارسی به عربی
فادح , ماساوي , مفجع
-
خطرناک
دیکشنری فارسی به عربی
جدي , خبيث , خطر , فادح , قبر , مفجع
-
کار
لغتنامه دهخدا
کار. (اِ) آنچه از شخص یا چیزی صادر گردد و آنچه شخص خود را بدان مشغول سازد و فعل و عمل وکردار. (ناظم الاطباء). آنچه کرده و بجا آورده شود که الفاظ دیگرش عمل و فعل و شغل است . (فرهنگ نظام ). امر. شأن . اقدام . رفتار. رفتار و کردار : کار بوسه چو آب خورد...