کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فاجعه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فاجعه
/fāje'e/
معنی
۱. مصیبت بزرگ؛ سختی و بلا و اندوه.
۲. [مجاز] امر بسیارناخوشایند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
بلا، رزیه، سانحه، سقطه، مصیبت
برابر فارسی
دشامد
دیکشنری
obscenity, adversities, calamity, catastrophe, disaster, holocaust, plague, tragedy
-
جستوجوی دقیق
-
فاجعه
واژگان مترادف و متضاد
بلا، رزیه، سانحه، سقطه، مصیبت
-
فاجعه
فرهنگ واژههای سره
دشامد
-
فاجعه
فرهنگ فارسی معین
(ج عَ یا ع ) [ ع . فاجعة ] (اِ.) بلای سخت ، حادثة ناگوار؛ ج . فواجع .
-
فاجعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: فاجعَة] fāje'e ۱. مصیبت بزرگ؛ سختی و بلا و اندوه.۲. [مجاز] امر بسیارناخوشایند.
-
فاجعه
دیکشنری فارسی به عربی
کارثة , ماساة
-
واژههای مشابه
-
فاجعة
لغتنامه دهخدا
فاجعة. [ ج ِ ع َ ] (ع اِ) سختی و اندوه . (ناظم الاطباء). بلا و مصیبت . ج ، فواجع. (اقرب الموارد).
-
فاجعة
دیکشنری عربی به فارسی
محروميت , داغداري , عزاداري
-
catastrophe theory
نظریۀ فاجعه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] نظریهای که تحولات ناگهانی و مصیبتبار ناشی از یک تغییر جزئی را در وضعیت موجود در صحنۀ بینالمللی تبیین میکند
-
ultraviolet catastrophe
فاجعۀ فرابنفش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] نارسایـی قانون ریلی ـ جینز در مـورد تابش جسم سیاه در طولِموجهای کوتاه
-
disaster tourism
فاجعهگَردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] سفر به محلی مصیبتزده که هدف از آن عمدتاً بازدید از آن محل است
-
بومفاجعه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] ← فاجعۀ بومشناختی
-
فاجعه انگیز
دیکشنری فارسی به عربی
کارثي
-
disaster film
فیلم فاجعهمحور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] فیلمی دربارۀ مصائب و فجایع طبیعی و غیرطبیعی
-
ecological disaster
فاجعۀ بومشناختی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی منابع طبیعی- محیطزیست و جنگل] رویدادی که توازن بومشناختی را اساساً برهم زند