کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فاجر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فاجر
/fājer/
معنی
۱. گناهکار؛ تباهکار؛ نابکار.
۲. [قدیمی] زناکار.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بدکار، فاسق، هرزه
۲. زانی، زناکار
۳. تبهکار، فاسد، گناهکار ≠ درستکردار
دیکشنری
roué
-
جستوجوی دقیق
-
فاجر
واژگان مترادف و متضاد
۱. بدکار، فاسق، هرزه ۲. زانی، زناکار ۳. تبهکار، فاسد، گناهکار ≠ درستکردار
-
فاجر
لغتنامه دهخدا
فاجر. [ ج ِ ] (ع ص ) تبهکار. زناکار. (اقرب الموارد). || دروغگو و کسی که سوگند دروغ میخورد. || سواری که از زین متمایل گردد. (ناظم الاطباء). || نافرمان . || متمول و مالدار. || ساحر و جادوگر. (منتهی الارب ). ج ، فُجّار، فاجرون ، فَجَرة. (اقرب الموارد).
-
فاجر
فرهنگ فارسی معین
(ج ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - گناهکار، تبهکار. 2 - زناکار.
-
فاجر
دیکشنری عربی به فارسی
بي وجدان , پست , خدا نشناس , بي دين , رافضي , بدعت گذار , خبيث
-
فاجر
دیکشنری عربی به فارسی
زشت , هرزه , شنيع , مربوط به جاکشي , بي عفت , ول , شهوتران , بد اخلا ق , مبني بر هرزگي
-
فاجر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: فُجّار و فَجَرَة] fājer ۱. گناهکار؛ تباهکار؛ نابکار.۲. [قدیمی] زناکار.
-
فاجر
دیکشنری فارسی به عربی
خليع , فاسق
-
جستوجو در متن
-
فجار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: فُجّار، جمعِ فاجر] [قدیمی] fojjār = فاجر
-
فجره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: فجرَة، جمعِ فاجر] [قدیمی] fajare = فاجر
-
بی وجدان
دیکشنری فارسی به عربی
فاجر
-
خبیث
دیکشنری فارسی به عربی
فاجر
-
مربوط به جاکشی
دیکشنری فارسی به عربی
فاجر
-
مبنی بر هرزگی
دیکشنری فارسی به عربی
فاجر
-
رافضی
دیکشنری فارسی به عربی
زنديق , فاجر