کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فاتولیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فاتولیدن
/fātulidan/
معنی
= فاتوریدن
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فاتولیدن
لغتنامه دهخدا
فاتولیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) فاتوریدن . رجوع به فاتوریدن شود.
-
فاتولیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [فارسی. مٲخوذ از سانسکریت. فارسی] [قدیمی] fātulidan = فاتوریدن
-
جستوجو در متن
-
فاتوریدن
فرهنگ فارسی معین
(تُ دَ)(مص ل .) = فاتولیدن : 1 - دور شدن ، حذر کردن ، دوری گزیدن . 2 - رمیدن .
-
غلطانیدن
لغتنامه دهخدا
غلطانیدن . [ غ َ دَ ] (مص ) غلتانیدن . غلطاندن . بگردانیدن . گردانیدن به پهلو. متعدی غلطیدن . فاتولیدن . (مجمل اللغة). غلط دادن . بجخیزانیدن . درگردانیدن . (زوزنی ) : که بگذار تا زخم تیغ هلاک بغلطاندم لاشه در خون و خاک .سعدی (بوستان ).
-
فاتوریدن
لغتنامه دهخدا
فاتوریدن . [ دَ ] (مص مرکب ) توریدن . بمعنی رم کردن و دوررفتن . فاتولیدن . ریشه اش در سنسکریت «تورا» بمعنی تند رفتن و دور رفتن و «فا» مزید مقدم (پیشاوند) است . (فرهنگ نظام ). به یک طرف نگه داشتن . || حذر کردن . || ترسناک شدن . || برطرف کردن . (ناظم ا...
-
تولیدن
لغتنامه دهخدا
تولیدن . [ دَ ] (مص ) از: «تول » + «یدن » پسوند مصدری . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رمیدن و دور شدن و به یک سو رفتن . (برهان ) (از ناظم الاطباء). رمیدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : سخت می تولی ز تربیعات آن وز وبال و کینه و آفات آن . مولوی .رجوع به تول ...
-
تلهید
لغتنامه دهخدا
تلهید. [ ت َ ] (ع مص ) بسیار فاتولیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). به خواری دورکردن یا بر بن پستانها یا بر بن شانه های کسی زدن و یا بدست درخستن او را. (از اقرب الموارد). بدست درخستن و سپوختن به خواری کسی را یا بر بن پستان یا بر بن کتف زدن . (منته...
-
دفع کردن
لغتنامه دهخدا
دفع کردن . [ دَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) راندن . (ناظم الاطباء). پس زدن . (فرهنگ فارسی معین ). دور کردن . از میان برداشتن . از خود راندن . فاتولیدن . (مجمل اللغة). تشذیب . توطیش . جحاش . ذَب ّ. کَدْع . مجاحشة. میط. نهز. (منتهی الارب ) : چون بازگشت معلوم ک...