کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فاتوریدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فاتوریدن
/fāturidan/
معنی
۱. دور شدن؛ دوری گزیدن.
۲. یکسو شدن.
۳. رمیدن.
۴. حذر کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فاتوریدن
لغتنامه دهخدا
فاتوریدن . [ دَ ] (مص مرکب ) توریدن . بمعنی رم کردن و دوررفتن . فاتولیدن . ریشه اش در سنسکریت «تورا» بمعنی تند رفتن و دور رفتن و «فا» مزید مقدم (پیشاوند) است . (فرهنگ نظام ). به یک طرف نگه داشتن . || حذر کردن . || ترسناک شدن . || برطرف کردن . (ناظم ا...
-
فاتوریدن
فرهنگ فارسی معین
(تُ دَ)(مص ل .) = فاتولیدن : 1 - دور شدن ، حذر کردن ، دوری گزیدن . 2 - رمیدن .
-
فاتوریدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [فارسی. مٲخوذ از سانسکریت. فارسی] ‹فاتولیدن› [قدیمی] fāturidan ۱. دور شدن؛ دوری گزیدن.۲. یکسو شدن.۳. رمیدن.۴. حذر کردن.
-
جستوجو در متن
-
فاتولیدن
لغتنامه دهخدا
فاتولیدن . [ دَ ] (مص مرکب ) فاتوریدن . رجوع به فاتوریدن شود.
-
فاتولیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [فارسی. مٲخوذ از سانسکریت. فارسی] [قدیمی] fātulidan = فاتوریدن