کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فائق آمد بر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فائق آمد بر
دیکشنری فارسی به عربی
استحوذ علي ، استظهر علي ، استولي علي
-
واژههای مشابه
-
فائق آمدن
فرهنگ واژههای سره
پیروز شدن
-
فائق آمدن
لغتنامه دهخدا
فائق آمدن . [ ءِ م َ دَ ] (مص مرکب ) چیره شدن . برتری یافتن . رجوع به فائق و فائق شدن شود.
-
فائق شدن
لغتنامه دهخدا
فائق شدن . [ ءِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) فائق آمدن . فائق گشتن . رجوع به فائق آمدن شود.
-
جستوجو در متن
-
استظهر علي
دیکشنری عربی به فارسی
پيروز شد بر , غالب آمد بر , شكست داد , فائق آمد بر , سيطره يافت بر , سلطه پيدا كرد بر
-
استولي علي
دیکشنری عربی به فارسی
را قبضه كرد , مسلط شد بر , استيلا يافت بر , فائق آمد بر , سيطره يافت بر
-
استحوذ علي
دیکشنری عربی به فارسی
سيطره يافت بر , مسلط شد بر , كنترل را به دست گرفت , غلبه پيدا كرد بر , فائق آمد بر , پيروز شد بر , سلطه پيدا كرد بر , چيره شد بر
-
مجاد
لغتنامه دهخدا
مجاد. [ م ِ ] (ع مص ) به بزرگی نبرد کردن با کسی . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). نبرد کردن با کسی در بزرگی و بزرگواری و فخریه نمودن . (از ناظم الاطباء): ماجده مماجدة و مجاداً؛ با وی در مجد و بزرگی معارضه کرد و بر او فائق آمد. (از اقرب الموارد).
-
چیره آمدن
لغتنامه دهخدا
چیره آمدن . [ رَ / رِ م َ دَ ] (مص مرکب ) مسلط شدن . استیلا یافتن . فائق آمدن . برتر آمدن : دو رخ و دو لبت به رنگ و مزه چیره آمد بر ارغوان و شکر.عنصری .
-
ابراهیم بن بایسنقر
لغتنامه دهخدا
ابراهیم بن بایسنقر. [ اِ م ِ ن ِ س ُ ق ُ ] (اِخ ) ابن شاهرخ . در خراسان با عمزاده ٔ خود میرزاشاه محمود جنگ کرده بر او فائق آمد. استراباد و آذربایجان را نیز به ضبط خود آورد و در جنگی با جهان شاه پسر قره یوسف ترکمان شکست یافت و بگریخت و در 863 هَ .ق . ...
-
مندا
لغتنامه دهخدا
مندا. [ م ُ ] (اِخ ) موندا. یکی از شهرهای باستانی اسپانی که در ایالت بتیک واقع است و در سال 45 پس از میلاد سزار در این جا بر پسران و صاحبمنصبان پومپه فائق آمد و بعدها اظهار داشت که در نبردها همیشه برای پیروزی می جنگیده ولی در این جنگ برای حفظ جان خود...
-
خسرو
لغتنامه دهخدا
خسرو. [ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) وی پادشاه ارمنستان بزمان اردوان آخرین پادشاه پارتی است . او بکمک اردوان بر تخت شاهی ارمنستان نشست عمو یا دائی ارتاواسدس یا آرتا باز بود و در جنگهای بین اردوان و اردشیر کمک زیاد به اردوان کرد و حتی لشکر اردشیر را شکست داد...
-
خاورن
لغتنامه دهخدا
خاورن . [ وُ ] (اِخ ) نام صحرائی است بحدود کرمان و در آنجا بین امیر مبارزالدین آل مظفر و اوغانیان جنگ درگرفت .ابتداء امیر مبارزالدین فائق آمد ولی بعداً اوغانیان بر او حمله بردند و او شکسته افتاد. در این جنگ امیر مبارزالدین هفت زخم خورد و پهلوان علی ش...