کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فئودالیته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
فئودالیته
/fe'odālite/
معنی
حکومت فئودالها در قرون وسطی در اروپا.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
فئودالیته
فرهنگ فارسی معین
(فِ ئُ تِ) [ فر. ] (اِ.) حکومت ملوک الطوایفی ، نوعی حکومت که زمین داران بزرگ قدرت را در دست دارند.
-
فئودالیته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: féodalité] (جامعهشناسی) fe'odālite حکومت فئودالها در قرون وسطی در اروپا.
-
جستوجو در متن
-
فئودالیسم
فرهنگ فارسی معین
(فِ ئُ) [ فر. ] (اِ.) نک فئودالیته .
-
مارکس
لغتنامه دهخدا
مارکس . (اِخ ) کارل . فیلسوف و اقتصاددان آلمانی و بنیانگذار مکتب مارکسیسم ، سوسیالیسم و کمونیسم (1818-1883 م .) وی فرزند مردی یهودی بود و پس از پایان تحصیل در دانشگاه شهر بُن نخست به روزنامه نگاری پرداخت سپس به مطالعه ٔ فلسفه و اقتصاد سرگرم شد و افکا...
-
شارل دوم
لغتنامه دهخدا
شارل دوم . [ ل ِ دُوْ وُ ] (اِخ ) معروف به شارل تاس سر پسر لوئی اول معروف به لوئی زاهد و ژودیت دو باویر . و بسال 823 م . در فرانکفورت سور - لو - ماین تولد و بسال 877 م . وفات یافت . پس از مغلوب ساختن برادرش لوتر بسال 841 م . بمدد برادر دیگر خود لوئی ...
-
پارلمان
لغتنامه دهخدا
پارلمان . [ ل ُ / ل ِ] (فرانسوی ، اِ) مجلس عوام . مجلس شوری . مجلس شورای ملی . ندوَة. دارالنَدوَة. || انجمن بزرگان مملکت در دربار سابق فرانسه . || دیوان عالی عدلیه پیش از 1791م . علاوه بر مأمورینی که عهده دار قضاء در امور بورژواها و عوام الناس بودند...
-
ملوک
لغتنامه دهخدا
ملوک . [ م ُ ] (ع اِ) ج ِ مَلِک . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). ج ِ ملک . پادشاهان . (ناظم الاطباء) : اینجا بدین ناحیت زبان پارسی است و ملوکان این جانب ملوک عجم اند. (ترجمه ٔ تفسیر طبری ).چون که یکی تاج و بساک ملوک باز یکی کوفته ٔ آسیاست ...
-
کاپیتولاسیون
لغتنامه دهخدا
کاپیتولاسیون . [ ت ُ ی ُ ] (فرانسوی ، اِ) کاپیتلاسیون . حقی که به اتباع خارجیان در مملکتی دهند مبنی بر اینکه در محاکم خود آن مملکت محاکمه نشوند، بلکه در محاکم مربوط به دولت خود محاکمه گردند. در رساله ٔ «حقوق بین الملل خصوصی » چ 1 صفحه ٔ 35 آمده : در ...