کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غیژنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غیژنده
معنی
(غِ ژَ دِ) (ص فا.) خزنده .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غیژنده
لغتنامه دهخدا
غیژنده . [ ژَ دَ / دِ ] (نف ) خزنده . بر شکم یا روی چهار دست و پا راه رونده . غیژان . رجوع به غیژیدن شود.
-
غیژنده
فرهنگ فارسی معین
(غِ ژَ دِ) (ص فا.) خزنده .
-
جستوجو در متن
-
غیژان
لغتنامه دهخدا
غیژان . (نف ، ق ) غیژنده . خزنده و بر شکم رونده . رجوع به غیژیدن شود: حابی ؛ تیری که بر زمین غیژان رسد بر نشانه . ضد زاهق . (منتهی الارب ). || در حال غیژیدن . رجوع به غیژیدن شود.