کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غیرها پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غیرها
/qeyrohā/
معنی
جز او؛ جز آن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غیرها
فرهنگ فارسی عمید
(اسم + ضمیر عربی) [عربی: غَیرها] [قدیمی] qeyrohā جز او؛ جز آن.
-
واژههای مشابه
-
غَيْرَهَا
فرهنگ واژگان قرآن
غير از او -غير از آن - به جز او
-
جستوجو در متن
-
اج
لغتنامه دهخدا
اج . [ ََ-ج ْ ] (حرف ) در تعریب بدل «ََ-ه » (با هاء غیرملفوظ) آید: بنفسج ، بنفشه . نشاستج ، نشاسته . روزنامج ، روزنامه و غیرها.
-
جواحر
لغتنامه دهخدا
جواحر. [ ج َ ح ِ ] (ع ص ، اِ) درآیندگان بسوراخ و نهان جای . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (اقرب الموارد). || المتخلفات من الوحوش و غیرها. (از اقرب الموارد).
-
کاحبة
لغتنامه دهخدا
کاحبة. [ ح ِ ب َ ] (ع ص ) کثیرة. (منتهی الارب ). دراهم کاحبة؛ درهمهای بسیار و کذلک غیرها من الاشیاء. (ناظم الاطباء). || آتش بلندشعله . (منتهی الارب ).
-
کنابیش
لغتنامه دهخدا
کنابیش . [ ک َ ] (ع اِ) ج ِ کنبوش : و تتخذ النساء بها من الصوف انواعاً من الکنابیش لاتوجد فی غیرها. (از دزی ج 2 ص 492). کنابش . رجوع به کنابش و کنبوش در همین لغت نامه شود.
-
سحب
لغتنامه دهخدا
سحب . [ س ُ ح ُ ] (ع اِ) ج ِ سحاب . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد) : و ماتری من السحب و غیرها فانما هی من ابخرة. (حکمت الاشراق ص 188).
-
رهص
لغتنامه دهخدا
رهص . [ رَ هََ ] (ع مص ) (مجهولاً) سوده سم گردیدن اسب از سنگ و جز آن و کذلک الابل و غیرها. (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). لنگیدن ستور از رفتن . (از دهار) (از تاج المصادر بیهقی ).
-
لیلی
لغتنامه دهخدا
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) السدوسیة. امراءة بشیربن الخصاصیة یقال لها الجهدیة و یقال هی غیرها. و قد تقدم بیان ذلک فی الجهدیة. (الاصابة ج 8 ص 182).
-
تکریس
لغتنامه دهخدا
تکریس . [ ت َ ] (ع مص ) محکم کردن بنا را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || تخصیص دادن برای خدمت خدا: کرس الاسقف البیعة و الاوانی و غیرها؛ خصصها لخدمة اﷲ فهو مکرس . (از اقرب الموارد).
-
نیسبة
لغتنامه دهخدا
نیسبة. [ ن َس َ ب َ ] (ع مص ) تکاپوی نمودن در سخن چینی میان دو کس . (از منتهی الارب ): نیسب بینهما؛ اقبل و ادبر بالنمیمة و غیرها. (اقرب الموارد). || (اِمص ) نمامی . سخن چینی . (ناظم الاطباء). رجوع به معنی قبلی شود.
-
ابن ابی الاحوص
لغتنامه دهخدا
ابن ابی الاحوص . [ اِن ُ اَ بِل ْ اَ وَ ] (اِخ ) قاضی ابوعلی حسین بن عبدالعزیزبن محمد قرشی اندلسی (603- 700 هَ .ق .). از دانشمندان بزرگ اسلام . در شهر بلنسیه متولد شد و در غرناطه میزیست و در همان شهر درگذشت . کتب ذیل او راست : کتاب برنامج . شرح مستصف...
-
تاب
لغتنامه دهخدا
تاب . (اِ) چنچولی . بادپیچ . بازپیچ . (باذپیچ ) نرموره . ارجوحه . رجوع به ارجوحه در همین لغت نامه شود. طنابی که دو سوی آنرا بر درخت یادوستون و غیرها استوار کنند و در میان آن نشسته در هوا آیند و روند بازی و ورزش را. ریسمانی که بدرخت یا بجائی بسته و در...