کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غیرمهم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غیرمهم
مترادف و متضاد
بیارزش، بیقدر، پیشپاافتاده، عادی، معمولی ≠ مهم
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غیرمهم
واژگان مترادف و متضاد
بیارزش، بیقدر، پیشپاافتاده، عادی، معمولی ≠ مهم
-
غیرمهم
دیکشنری فارسی به عربی
غير مهم
-
جستوجو در متن
-
غير مهم
دیکشنری عربی به فارسی
بي اهميت , غيرمهم
-
بیاهمیت
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیارزش، بیقدر، غیرمهم ≠ مهم ۲. پیشپاافتاده، عادی، مبتذل، معمولی
-
بیقدر
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیارزش، غیرمهم، کمارزش، کمبها ۲. بیعزت، پست، حقیر، فرومایه، ناقابل ≠ ارزشمند
-
بیارزش
واژگان مترادف و متضاد
بیاعتبار، بیاهمیت، بیفایده، شهروا، غیرمهم، کمبها، کمقیمت، مبتذل، ناچیز، نامعتبر ≠ ارزشمند
-
مهم
واژگان مترادف و متضاد
۱. بااهمیت، بسزا، خطیر، پراهمیت، اصلی، حیاتی، اساسی، جدی، عظیم، عمده، گرانبها ≠ کماهمیت، غیرمهم ۲. برجسته، گرانمایه، معتبر، ممتاز
-
ایراد
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] 1 - (مص م .)وارد ساختن ، داخل کردن . 2 - خرده گرفتن ، اعتراض کردن . 3 - (اِمص .) خرده گیری . ج . ایرادات . ؛~ بنی اسراییلی خرده گیری به قصد بهانه جویی در مورد کارهای غیرمهم .
-
خورده کاری
لغتنامه دهخدا
خورده کاری . [ خوَرْ/ خُرْ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) خرده کاری . کارهای غیرمهم و اندک . اعتراض . || ریزه کاری . || (اِ) کاری که ازآن عیب گیرند. (ناظم الاطباء).
-
ساده
لغتنامه دهخدا
ساده . [ دَ / دِ ] (ص ) بی نقش و نگار. (انجمن آرا) (آنندراج ). بی نقش . (شرفنامه ٔ منیری ). مقابل منقش . (برهان ). قماش خالی از نقوش . (شعوری ). بی نگار. اطلس (در فلک اطلس ) بی نقش . که نقش ندارد.مقابل نگارین و منقش و منقوش و گلدار: پرند ساده بود و پ...
-
خداشناسی
لغتنامه دهخدا
خداشناسی . [ خ ُ ش ِ ] (حامص مرکب ) شناخت خدا.معرفةاﷲ. (یادداشت بخط مؤلف ). کنایه از تدین و دینداری . دانش خداشناسی : دانش خداشناسی در معنی حقیقی خود، شامل قسمتی از فلسفه است که از طرفی با توصیف جهان سر و کار دارد. البته نه من حیث هوهو، بلکه از جهت ...