کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غیرصحیح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غیرصحیح
مترادف و متضاد
خطا، سقیم، غلط، نادرست ≠ درست، صحیح
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غیرصحیح
واژگان مترادف و متضاد
خطا، سقیم، غلط، نادرست ≠ درست، صحیح
-
جستوجو در متن
-
نادرست
واژگان مترادف و متضاد
۱. اشتباه، باطل، سقیم، سهو، غلط، غیرصحیح، مغلوط، نابجا، ناصحیح، ناصواب ۲. جلب ۳. خائن، خاطی، دغل، دغلکار، کجدست، متقلب ۴. معوج، ناراست ۵. ناشایسته ≠ درست
-
دیور
لغتنامه دهخدا
دیور. [ وَ ] (اِ) ظاهراً تخفیف یافته ٔ غیرصحیح کلمه ٔ کدیور است که صاحب خانه و سرای را گویند. (برهان ) (آنندراج ). مالک خانه و خداوند خانه (ناظم الاطباء). صاحب خانه . (جهانگیری ). || بهندی برادر کوچک شوهر باشد. (برهان ) (از آنندراج ). بهندی برادر نسب...
-
ناموجه
لغتنامه دهخدا
ناموجه . [ م ُ وَج ْ ج َه ْ ] (ص مرکب ) ناپسند. غیرمقبول . غیرصحیح . (ناظم الاطباء) : ابوالحسن عباد این معنی و حرکت بغایت ناموجه و غیرمحمود یافت . (تاریخ قم ص 143).- عذر ناموجه ؛ نامقبول . غیرقابل قبول . ناپذیرفتنی .- غیبت ناموجه ؛ غیبت بدون عذر مو...
-
مصطلح
لغتنامه دهخدا
مصطلح . [ م ُ طَ ل َ ] (ع ص ) اصطلاح شده . و معنای لفظی سوای معنی اصلی آن که همه ٔ مردم بر آن اتفاق دارند. (ناظم الاطباء). معنایی شایع نزد گروهی از مردم غیر از معنی حقیقی کلمه . مقرر. (یادداشت مؤلف ). اصطلاح شده : و دیگر آنکه اطلاق به حسب اصل صناعتی...
-
ناصواب
لغتنامه دهخدا
ناصواب . [ ص َ ] (ص مرکب ) غلط. خطا. خبط. (ناظم الاطباء). نادرست . غیرصحیح . نابجا. مقابل صواب : امیر گفت این همه ناصواب است که خواجه می گوید و این کارها به تن خویش پیش خواهم گرفت . (تاریخ بیهقی ص 267). اکنون چنین مصیبت بیفتاد که سوی مرو می رود و ما ...
-
دین
لغتنامه دهخدا
دین . [ دَ ] (ع اِ) وام که ادای آن را مدت معینی باشد یا عام است و آنکه ادایش را مدت معینی نباشد قرض نامند. (از لسان العرب ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). اما متعارف در زمان ما، وام مؤجل ربوی است و قرض وام مؤجل بدون رباء است . (از اقرب الموارد)....
-
نارنج
لغتنامه دهخدا
نارنج . [ رَ / رِ ] (اِ) بفتح «ر» (و در لهجه ٔ مرکزی به کسر). کردی ، نارنج ، نارنگ . گیلکی ، نارنج . نارنج معرب «نارنگ » است . اصل این لغت هندی است ولی از راه زبانهای ایرانی وارد زبانهای اروپائی شده به صورت اُرانژ و آرنج واُرَنجه و ... درآمده و آن از...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن موسی بن طاوس الفاطمی الحسنی الحلی ، برادر ابی و امی سید رضی الدین علی بن موسی ، و مادر او دختر ورام است . اومجتهدی واسعالعلم و امام در فقه و اصول و ادب و رجال و از اورع و اتقی و اثبت و اجل فضلاء عصر خویش بود.و در تحقیق رجا...
-
عقد
لغتنامه دهخدا
عقد. [ ع َ ] (ع اِمص ، اِ) پذرفتاری و پیمان . (منتهی الارب ). پیمان و زینهار. (مهذب الاسماء). قرارداد : پسندیده تر آن است که میان ما دو دوست عهدی باشد و عقدی بدان پیوسته گردد. (تاریخ بیهقی ص 210). چنگ درزده ام در بیعت او به وفای عهد و بری ساختن ذمه و...
-
صلاحیت
لغتنامه دهخدا
صلاحیت . [ ص َ حی ی َ ] (ع اِمص ) شایستگی . درخوری . سزاواری . اهلیت . این کلمه را اغلب به تشدید یاء تلفظ کنند ولی خطاست . در تاج العروس آمده : صلاحیة الشی ٔ مخففة کطواعیة و لیس فی کلامهم فعالیة مشددة کذا نقلوه : و چون به نماز برخاستند بیش از آن کرد ...