کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غیث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غیث
/qeys/
معنی
۱. باران.
۲. ابری که باران ببارد.
۳. گیاهی که با آب باران بروید.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غیث
لغتنامه دهخدا
غیث . [ غ َ ] (اِخ ) ابن علی بن عبدالسلام بن محمدبن جعفر ارمنازی کاتب . وی خطیب صور بود. به دمشق آمد و به سال 509 هَ . ق . درگذشت . (از تاج العروس ).
-
غیث
لغتنامه دهخدا
غیث . [ غ َ ] (اِخ ) ابن مریطةبن مخزوم بن مالک بن غالب بن قطیعةبن عبس . بطنی است از قبیله ٔ عبس . وی جد خالدبن سنان بود. (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 185). در تاج العروس نسبت وی چنین آمده : غیث بن مریطةبن مخزوم بن بغیض بن ریث بن غطفان .
-
غیث
لغتنامه دهخدا
غیث . [ غ َ ] (اِخ ) ابن عامربن هجیم بن عمروبن تمیم . از قبیله ٔ تمیم بود، و نام وی حبیب است . (از اللباب فی تهذیب الانساب ج 2 ص 185) (تاج العروس ) (منتهی الارب ).
-
غیث
لغتنامه دهخدا
غیث . [ غ َ ] (ع مص ) باران بارانیدن . (مصادر زوزنی ). باران فرستادن . (تاج المصادر بیهقی ). بارانیدن خدای باران را در بلاد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || باران باریدن . (مصادر زوزنی ) (ترجمان القرآن علامه ٔجرجانی تهذیب عادل ). رسید...
-
غیث
لغتنامه دهخدا
غیث . [ غ َی ْ ی ِ ] (اِخ ) ابن عمروبن غوث بن طیی ٔ. جدی جاهلی است . (از منتهی الارب ) (تاج العروس ).
-
غیث
لغتنامه دهخدا
غیث . [ غ َی ْ ی ِ ] (ع ص ) فرس ذوغیث ؛ اسب که درافزاید رفتار را سپس رفتار. (منتهی الارب ). اسبی که بتدریج بر سرعت حرکت خود بیفزاید. فرس ذوغیث ؛ یزداد جریاً بعد جری . (اقرب الموارد). || بئر ذات غیث ؛ چاه که پیوسته در افزایش باشد و ماده اش منقطع نگردد...
-
غیث
فرهنگ فارسی معین
(غِ یْ) [ ع . ] (اِ.) باران .
-
غیث
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غَیث، جمع: غیوث] [قدیمی] qeys ۱. باران.۲. ابری که باران ببارد.۳. گیاهی که با آب باران بروید.
-
واژههای مشابه
-
غَيْثٍ
فرهنگ واژگان قرآن
باران نافع (غيث به معناي باران به موقع است که آمدنش نافع است ، به خلاف کلمه مطر که هم به چنان باراني اطلاق ميشود و هم به باران زيان بخش ، که در غير موقع خودش ببارد )
-
غیث آباد
لغتنامه دهخدا
غیث آباد. [ غ َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رادکان بخش حومه ٔ شهرستان مشهد که در 79هزارگزی شمال باختری مشهد و 2هزارگزی جنوب راه عمومی مشهد به رادکان قرار دارد. جلگه و معتدل است . سکنه ٔ آن 575 تن شیعه ٔ فارسی و کردی زبانند. آب آن از قنات تأمین میشود....
-
غیث آباد
لغتنامه دهخدا
غیث آباد. [ غ َ] (اِخ ) دهی است از دهستان چناران بخش حومه ٔ شهرستان مشهد. جلگه و معتدل است . سکنه ٔ آن 55 تن شیعه ٔ فارسی زبانند. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات ، چغندر، لوبیا و شغل اهالی زراعت و مالداری است . راه اتومبیل رو دارد. (از فرهن...
-
تقیة بنت غیث
لغتنامه دهخدا
تقیة بنت غیث . [ ت َ قی ی َ ت ُ ب ِ ت ُ غ َ ] (اِخ ) ام علی تقیة بنت غیث بن علی السلمی الارمنازی ... رجوع به تقیة الارمنازیه و اعلام زرکلی ج 1 ص 164 شود.
-
واژههای همآوا
-
قیس
فرهنگ نامها
(تلفظ: qeys) (معرب کیش) جزیرهای است در خلیج فارس ؛ (در اعلام) نام یکی از صحابه .