کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غیاث الملک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) بهمنی .رجوع به غیاث الدین بن محمدبن حسن کانکو بهمنی شود.
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) پوربی . وی سلطان غیاث الدین بن اسکندر از شاهان پوربی (والیان بنگاله و حوالی آن را پوربیه میخواندند) بود. رجوع به غیاث الدین اسکندر و قاموس الاعلام ترکی شود.
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) پیرعلی . معروف به غیاث الدین ثانی . هشتمین از ملوک کرت و آخرین آنان وپسر معزالدین حسین بن غیاث الدین بود. به سال 771 هَ . ق . جانشین پدر خود شد. پس از 12 سال پادشاهی در هنگام ظهور تیمور لنگ در هرات تحصن گزید و در برابر...
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) تغلق . پنجمین از ملوک تغلق شاهان و پسر فتح خان و نواده ٔ فیروزشاه بود. به سال 790 هَ . ق . پس از مرگ جدش بر تخت دهلی نشست . بسبب نالایق بودن و اهمال در امور حکومت بعد از شش ماه از حکومت خلع گردید و ابوبکر تغلق شاه بن ظ...
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) تغلق . نخستین از تغلق شاهان و هجدهمین از سلاطین دهلی . وی پسر تغلق سلطان ، غلام سلطان غیاث الدین بلبن بود. به سال 721 هَ . ق . پس از قتل خسروشاه به حکومت رسید. مدت سه سال و نیم پادشاهی کرد و بسال 725هَ . ق . کشته شد. ب...
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) توقتمش یا توختامش یا تقتامیش . یکی از خانان آق اردو در دشت قبچاق شرقی از خاندان اردا. وی از 778 تا 799 هَ . ق . حکومت کرد. (از معجم الانساب زامباور ج 2 ص 366). در طبقات سلاطین اسلام بجای 799، 793 آمده است . رجوع به همی...
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) جلال شاه بن محمدسور، از ملوک بنگاله . به سال 968 هَ . ق . به سلطنت رسید. (از معجم الانساب زامباور ج 2 ص 428).
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) جمشیدبن مسعودبن محمودبن محمد کاشانی . محیط طباطبائی در مقاله ٔ خود بعنوان «غیاث الدین جمشید» چنین آرد: غیاث الدین جمشید پسر مسعودبن محمودبن محمد طبیب از مردم کاشان بود. تاریخ تولد او را از روی قرینه و قیاس میتوان به دس...
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) جهانگیر او بزرگترین فرزند تیمور لنگ بود.در اوایل سلطنت پدرش به سال 778 هَ . ق . در 20سالگی مرد، و در «سبز» دفن شد. پسر بزرگ وی میرزا سلطان محمد، از طرف تیمور ولیعهد گردید، ولی در حال حیات تیمور وی نیز درگذشت . پس از آن...
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) چلبی . از دانشمندان عثمانی در زمان سلطان بایزیدخان (اوایل قرن دهم هجری ). وی معروف به پاشا چلبی بود. مدتی در «درسعادت »، «بروسه »، «ادرنه » و «آماسیه » به تدریس پرداخت ، و به سال 927 هَ . ق . / 1521 م . درگذشت . به تصو...
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) خلجی . رجوع به غیاث شاه بن محمودشاه خلجی و غیاث الدین بن محمودشاه شود.
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) داودبن محمود، مکنی به ابوالفتح ، از سلجوقیان عراق . او به سال 525 هَ . ق . بحکومت جبل و آذربایجان رسید. (از معجم الانساب زامباور ج 2 ص 334).
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) دهدار. رجوع به غیاث الدین محمد دهدار شود.
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهارجانات بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند که در 38هزارگزی جنوب خاوری بیرجند قرار دارد. کوهستانی و معتدل است . سکنه ٔ آن 36 تن است که فارسی زبانند. آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات و شغل اهالی زراعت...
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) رازی . رجوع به غیاث الدین محمدبن یوسف شود.