کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غیاث آباد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
غیاث آباد
لغتنامه دهخدا
غیاث آباد. (اِخ ) دهی است جزء دهستان خفرک بخش زرقان شهرستان شیراز که در 52هزارگزی شمال خاوری زرقان و 2هزارگزی راه فرعی خفرک به تخت طاووس قرار دارد. جلگه و معتدل است . سکنه ٔ آن 70 تن است که فارسی زبانند. آب آن از رودخانه ٔ سیوند و قنات تأمین میشود. ...
-
غیاث آباد
لغتنامه دهخدا
غیاث آباد. (اِخ ) دهی است جزء دهستان کربال بخش زرقان شهرستان شیراز که در 78هزارگزی جنوب خاوری زرقان و 7هزارگزی راه فرعی خرامه به سهل آباد خیر قرار دارد. آب آن از رود کر تأمین میشود. محصول آن غلات و برنج . شغل اهالی زراعت است . راه فرعی دارد. (از فره...
-
واژههای مشابه
-
غیاثالدین
فرهنگ نامها
(تلفظ: qiyāsoddin) عربی پناه دین و آیین ؛ در اعلام لقب بسیاری از اشخاص در تاریخ .
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) ابن محمد، یاغیاث الدین پیرشاه . رجوع به غیاث الدین پیرشاه شود.
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) ابن محمودبن ملکشاه رجوع به غیاث الدین محمدبن محمودبن ملکشاه شود.
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) ابن محمودشاه پنجمین از ملوک خلجی مالوه . رجوع به غیاث شاه بن محمود، قاموس الاعلام ترکی و معجم الانساب زامباور ص 431 شود.
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) ابن ملک صالح بن ملک کامل بن ملک عادل سیف الدین محمدبن نجم الدین ایوب . ملقب به ملک معظم . از ملوک ایوبی مصر بود. به سال 647 هَ . ق . پس از مرگ پدرش ملک صالح به پادشاهی رسید و به سال 648 با کافران فرنگ جنگید و بر ایشان ...
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) ابن همام الدین . ملقب به خواندمیر. رجوع به خواندمیر شود.
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) ابن اسکندر. معروف به اعظم شاه از ملوک بنگاله . وی بسال 771 هَ . ق . بر سکندرشاه اول شورید، و در سال 792 هَ. ق . بر تخت نشست . (از معجم الانساب زامباور ج 2 ص 427). در کتاب تاریخ ادبیات ایران «از سعدی تا جامی » تألیف اد...
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) ابوالفتح . رجوع به غیاث الدین غوری محمدبن سام شود.
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) احمدبن اویس . معروف بسلطان احمد و ملقب به غیاث الدین . چهارمین از آل جلایر یا ایلکانیان . رجوع به احمدبن اویس در همین لغت نامه شود.
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) اعظم شاه . رجوع به غیاث الدین بن اسکندر شود.
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) بلبن یا بلبان . ملقب به الغخان یکی از سلاطین دهلی بود. وی در آغاز از مردان سلطان التتمش بود و پس از آن داماد او گردید. در هنگام حکومت ناصرالدین محمود پسر سلطان التتمش وزارت او را بر عهده داشت ، و پس از مرگ ناصرالدین ، ...
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) بهادر بوراشاه . حاکم بنگاله ٔ شرقی . وی از خاندان بلبن (بلبان ) سلطان دهلی بود و به سال 718 هَ .ق . و بار دیگر به سال 725 هَ . ق . با بهرام به حکومت رسید. رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 427 شود.
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) بهادر. از خاندان بلبن (بلبان ) و سلطان دهلی بود و بسال 723 هَ . ق . حکومت بنگاله (تمام بنگاله ) را داشت . رجوع به معجم الانساب زامباور ج 2 ص 427 شود.