کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غیاث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
غیاث
لغتنامه دهخدا
غیاث . (اِخ ) ابن نعمان . محدث است و از علی روایت کند. (از تاج العروس ).
-
غیاث
لغتنامه دهخدا
غیاث . (اِخ ) ابن هیاب بن غیاث انطاکی . محدث است واز ابن رفاعه ٔ فرضی روایت دارد. (از تاج العروس ).
-
غیاث
لغتنامه دهخدا
غیاث . (اِخ ) ابن المسیر. رجوع به غیاث بن مسیر شود.
-
غیاث
لغتنامه دهخدا
غیاث . (اِخ ) ادیب . منشی و مترجم دارالترجمه ٔخاصه بود، او رساله ٔ اوزان و مقادیر مقریزی را از عربی به فارسی در سال 1301 هَ . ق . ترجمه کرده است .
-
غیاث
لغتنامه دهخدا
غیاث . (اِخ ) جدی جاهلی است ، و بنی غیاث بطنی از جذام اند از قحطانیه . مساکن آنان در حوف ، واقع در مصر بوده است . (از اعلام زرکلی چ 1346 هَ . ق . ج 2 ص 761).
-
غیاث
لغتنامه دهخدا
غیاث . (اِخ ) قریه ای است در نیم فرسنگی مغرب شهر داراب . (فارسنامه ٔ ناصری ).
-
غیاث
لغتنامه دهخدا
غیاث . (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . فریادرس بندگان . (مهذب الاسماء). غیاث المستغیثین نیز گویند.
-
غیاث
لغتنامه دهخدا
غیاث . (ع اِ) فریادرس . (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). چیزی که بدان مخلصی یابند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). آنچه خدای ترا بدان پناه دهد. (از اقرب الموارد). اصل آن غواث بوده است و او را به یاء قلب کرده اند. (از منتهی الارب ) (اقرب الموارد)....
-
غیاث
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) فریادرس ، از نام های خداوند.
-
غیاث
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] qiyās ۱. فریادرسی.۲. (اسم، صفت) فریادرس.۳. (اسم، صفت) از نامهای خدایتعالی.
-
واژههای مشابه
-
غیاثالدین
فرهنگ نامها
(تلفظ: qiyāsoddin) عربی پناه دین و آیین ؛ در اعلام لقب بسیاری از اشخاص در تاریخ .
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) ابن محمد، یاغیاث الدین پیرشاه . رجوع به غیاث الدین پیرشاه شود.
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) ابن محمودبن ملکشاه رجوع به غیاث الدین محمدبن محمودبن ملکشاه شود.
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) ابن محمودشاه پنجمین از ملوک خلجی مالوه . رجوع به غیاث شاه بن محمود، قاموس الاعلام ترکی و معجم الانساب زامباور ص 431 شود.
-
غیاث الدین
لغتنامه دهخدا
غیاث الدین . [ ثُدْ دی ] (اِخ ) ابن ملک صالح بن ملک کامل بن ملک عادل سیف الدین محمدبن نجم الدین ایوب . ملقب به ملک معظم . از ملوک ایوبی مصر بود. به سال 647 هَ . ق . پس از مرگ پدرش ملک صالح به پادشاهی رسید و به سال 648 با کافران فرنگ جنگید و بر ایشان ...