کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غُل و غُل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
غل کردن
فرهنگ فارسی معین
(غُ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) به بند کشیدن ، اسیر کردن .
-
موشه غل
لغتنامه دهخدا
موشه غل . [ ش َ / ش ِ غ ُ ] (اِ مرکب ) تله موش . (در لهجه ٔ قزوین ) موش آغل . (یادداشت لغت نامه ).
-
غل دادن
دیکشنری فارسی به عربی
لفة
-
واژههای همآوا
-
غِل و غِل
فرهنگ گنجواژه
غِل خوردن.
-
قُل و قُل
فرهنگ گنجواژه
صدای جوشیدن، صدای آب چشمه. قل وقل زدن.
-
جستوجو در متن
-
کُند و بَند
فرهنگ گنجواژه
غُل و زنجیر
-
کُند و زنجیر
فرهنگ گنجواژه
غُل و بند
-
غُلُّوهُ
فرهنگ واژگان قرآن
در غُل وزنجيرش کنيد - دست وپايش را به گردنش ببنديد(از مصدر غل است ، که به معناي بستن با غل و زنجير است و غُل وسيله ايست كه با آن دست و پاي اسير را به گردنش ميبندد)
-
غولدزیهر
لغتنامه دهخدا
غولدزیهر. [غُل ْ هَِ ] (اِخ ) تلفظ عربی گلدزیهر . رجوع به همین نام و اعلام المنجد شود.
-
اوغول
لغتنامه دهخدا
اوغول . [ اُ غُل ْ ] (ترکی ، اِ) کودک و پسر. || و مجازاً گاهی به معنی معشوق آرند. (آنندراج ) (غیاث اللغات ).
-
صمغالمحروث
لغتنامه دهخدا
صمغالمحروث . [ ص َ غُل ْ م َ ] (ع اِ مرکب )به معنی حِلتیت . رجوع به حلتیت و صمغ انجدان شود.
-
فرغ المقدم
لغتنامه دهخدا
فرغ المقدم . [ ف َ غُل ْ م ُ ق َدْ دَ ] (اِخ ) رجوع به فرغ و فرغ الدلو شود.
-
فرغ المؤخر
لغتنامه دهخدا
فرغ المؤخر. [ ف َ غُل ْ م ُ ءَخ ْ خ َ ] (اِخ ) رجوع به فرغ و فرغ الدلو شود.
-
غولدسمایت
لغتنامه دهخدا
غولدسمایت . [ غُل ْ ] (اِخ ) تلفظ ترکی گلدسمیث . رجوع به همین اسم و قاموس الاعلام ترکی شود.