کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غُلِبَتِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غُلِبَتِ
فرهنگ واژگان قرآن
شکست خورد - مغلوب شد (در اصل "غُلِبَتْ" بوده که به دليل رسيدن ساکن به تشديد در عبارت "غُلِبَتِ ﭐلرُّومُ " حرف "ت" کسره گرفته است )
-
واژههای مشابه
-
غَلَبَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
غلبه کرد - پيروز شد
-
واژههای همآوا
-
غلبة
لغتنامه دهخدا
غلبة. [ غ َ ل َ ب َ ] (ع مص ) غلبه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (مصادر زوزنی ). به معنی غَلب و غَلَب (مص ). (منتهی الارب ) (ازاقرب الموارد). چیره شدن و زبردستی . (آنندراج ). چیرگی . نجدت . تَغَلﱡب . قهر. استیلاء. فیروزی . فیرو...
-
غلبة
لغتنامه دهخدا
غلبة. [ غ َ ل ُب ْ ب َ ] (ع مص ) چیره شدن . (منتهی الارب ). به معنی غَلب و غَلَبَة و غُلُبَّة. (از تاج العروس ). رجوع مدخل های مذکور شود.
-
غلبة
لغتنامه دهخدا
غلبة. [ غ ُ ل ُب ْ ب َ ] (ع مص ) چیره شدن . (منتهی الارب ). چیره شدن و زبردستی . (آنندراج ). به معنی غَلب و غَلَب و غَلَبَة. (از اقرب الموارد). رجوع به مدخل های مذکور شود. || (اِمص ) چیرگی . || (ص ) رجل غلبة؛ مرد زودخشم . (منتهی الارب ).
-
قلبة
لغتنامه دهخدا
قلبة. [ ق َ ل َ ب َ ] (ع اِ) بیماری و ماندگی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): ما به قلبة؛ ای داء و عیب . (اقرب الموارد).
-
قلبة
لغتنامه دهخدا
قلبة. [ ق ِ ل َ ب َ ] (ع اِ) ج ِ قُلْب . (اقرب الموارد). رجوع به قُلْب شود.
-
قلبة
لغتنامه دهخدا
قلبة. [ ق ُ ب َ ] (ع ص ) مؤنث قُلْب . خالص نسب : امراءة قلبة؛ زن خالص نسب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قلب شود. || (اِمص ) سرخی . (آنندراج ) (منتهی الارب ). حمرة. (اقرب الموارد).
-
غَلَبَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
غلبه کرد - پيروز شد
-
جستوجو در متن
-
حلاجی
لغتنامه دهخدا
حلاجی . [ ح َل ْ لا ] (اِخ ) یحیی بن ابی حکیم . از پزشکان معروف و مخصوص معتضد خلیفه بوده و کتاب تدبیر الابدان النحیفةالتی قد غلبت علیه الصفرا را برای معتضد نوشته است . (الفهرست ).
-
طلبة
لغتنامه دهخدا
طلبة. [ طَ ل ِ ب َ ] (اِخ ) ابن قیس بن عاصم . از مردان عرب . این شعر از یکی از فرزندان اوست :و کنت اذا خاصمت خصماً کببته علی الوجه حتی خاصمتنی الدراهم فلما تنازعنا الخصومة غلبت علی و قالوا قم فانک ظالم .(عیون الاخبار ج 3 ص 123).
-
اذرعات
لغتنامه دهخدا
اذرعات . [ اَ رِ / رَ ] (اِخ ) شهریست بشام . (منتهی الارب ). نزدیک بلقاء مجاور زمین بلقاء و عَمّان و شراب آن معروف است و نسبت بدان اذرعی ّ است : خمرٌ اذرعیة. و ایرانیان بدانجا رومیان را شکست داده اند و گویند که مراد از ادنی الأرض در آیه ٔ کریمه ٔ «ا...