کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غُرْفَةَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
غرفة مظلمة
دیکشنری عربی به فارسی
تاريک خانه
-
غرفة الانتظار
دیکشنری عربی به فارسی
اطاق کفش کن , پيش اطاقي , اطاق انتظار , کفش کن
-
غرفة الجلوس
دیکشنری عربی به فارسی
اتاق نشيمن , سالن نشيمن , لميدن , لم دادن , محل استراحت ولم دادن , اطاق استراحت , سالن استراحت , صندلي راحتي , تن اسايي , وقت گذراني به بطالت
-
غرفة النوم
دیکشنری عربی به فارسی
خوابگاه , اطاق خواب
-
غرفة الطعام
دیکشنری عربی به فارسی
اطاق ناهار خوري , رستوراني که غذاهاي مختصر واماده دارد
-
غرفة علوية
دیکشنری عربی به فارسی
اطاق کوچک زير شيرواني , وابسته به شهر اتن , اطاق زير شيرواني , اطاق نزديک سقف , کبوترخانه , اسمان , فراز , سقف , بلند کردن , در زير شيرواني قرار دادن , توپ هوايي زدن
-
غرفه نمایشگاه
دیکشنری فارسی به عربی
سرادق
-
delicatessen, deli
غرفۀ حاضریفروشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] غرفه یا محلی در یک فروشگاه یا فروشگاهی که لبشورههایی، مانند گوشتهای نمکسودشده و ماهی و پنیر و سوسیسهای ورقهای و انواع سالاد و سس و غیره میفروشد متـ . حاضریفروشی
-
سه غرفه ٔ دماغ
لغتنامه دهخدا
سه غرفه ٔ دماغ . [ س ِ غ ُ ف َ / ف ِ ی ِ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سه ایوان دماغ است که محل فکر و محل خیال و محل حافظه باشد. (برهان ).
-
سه غرفه ٔ مغز
لغتنامه دهخدا
سه غرفه ٔ مغز. [ س ِ غ ُ ف َ / ف ِ ی ِ م َ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سه غرفه ٔ دماغ است که محل فکر و محل خیال و محل حافظه است . (برهان ) : بهشت نهر بهشت اندرین سه غرفه ٔمغزبهفت حجله ٔ نور اندر این دو حجره ٔ خواب . خاقانی (دیوان چ سجادی ص 456).رجوع به...
-
واژههای همآوا
-
غرفة
لغتنامه دهخدا
غرفة. [ غ َ رَ ف َ ] (اِخ ) ابن الحارث الکندی . صحابی است . (منتهی الارب ). کنیه ٔ وی ابوالحارث است . ساکن مصر و از صحابه ٔ پیغمبر و از روات بود. عبداﷲبن حارث ازدی و کعب بن علقمة از وی روایت کرده اند. وی در جنگ رده با عکرمةبن ابی جهل جنگید.(از الاستی...
-
غرفة
لغتنامه دهخدا
غرفة. [ غ َ ف َ ](ع اِ) یکبار بریدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اسم مرة از غَرف . (تاج العروس ). || یکبار فریز کردن موی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). || یکبار آب برداشتن به دست . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
غرفة
لغتنامه دهخدا
غرفة. [ غ ِ ف َ ] (ع اِ) هیأت آب به دست گرفتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نوعی از برداشتن آب به دست . (غیاث اللغات ). || نعل . ج ، غِرَف . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نعل و کفش . (ناظم الاطباء).
-
غرفة
لغتنامه دهخدا
غرفة. [ غ ُ ف َ ] (اِخ ) ابن مالک الازدی ، برادر عبدالرحمن . همان عروةبن مالک است که در بعض کتب به تصحیف غرفة آمده است . (الاصابة ص 197). رجوع به عروةبن مالک شود.
-
غرفة
لغتنامه دهخدا
غرفة. [ غ ُ ف َ ] (اِخ ) الازدی . صحابی و از کوفیان بشمار است ، ابن سکن از طریق حرث بن حضیر از ابی صادق از غرفة الازدی روایت کند. وی از اصحاب صفه بود و همو بود که رسول اﷲ (ص ) وی رادعا کرد و گفت : «اللهم بارک له فی صفقته ». بیشتر روات وی کوفیان و غال...