کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غَيْبَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
غیب دان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] qeybdān آنکه از غیب آگاه است و غیب و نهان را میداند؛ دانندۀ غیب؛ عالمالغیب: ◻︎ زورت ار پیش میرود با ما / با خداوند غیبدان نرود (سعدی: ۷۸).
-
غیب گو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ‹غیبگوی› qeybgu آنکه غیب گوید؛ کسی که از غیب خبر دهد و از اسرار و امور نهانی سخن بگوید.
-
غیب گویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] qeybguy(')i غیب گفتن؛ خبر دادن از اسرار و امور نهانی.
-
غیب نما
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] ‹غیبنمای› [قدیمی] qeybna(e,o)mā نشاندهندۀ نهان؛ آنچه غیب را نشان دهد: ◻︎ دلی که غیبنمای است و جام جم دارد / ز خاتمی که دمی گم شود چه غم دارد (حافظ: ۲۴۴).
-
غیب گو
دیکشنری فارسی به عربی
متنبي
-
تیرِ غیب
لهجه و گویش تهرانی
درد بی درمان، کوفت کاری، سوز دل،
-
غیب زدن
لهجه و گویش تهرانی
ناپدید شدن
-
غیب و ناغافل
لغتنامه دهخدا
غیب و ناغافل . [ غ َ / غ ِ ب ُ ف ِ ](ق مرکب ، از اتباع ) در تداول عوام ، بمعنی ناگهان .
-
غیب گویی کردن
دیکشنری فارسی به عربی
رجل الدين
-
غیب و شُهود
فرهنگ گنجواژه
ظاهر و پنهان.
-
جستوجو در متن
-
غیوب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ غیب] [قدیمی] qoyub = غیب
-
ungrappled
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غیب شده
-
قِیو
لهجه و گویش بختیاری
qeyv غیب.
-
قیو آویدن
لهجه و گویش بختیاری
qeyv âvidan غیب شدن.
-
غیاب
لغتنامه دهخدا
غیاب . (ع اِ) ج ِ غَیب . (منتهی الارب ). ج ِ غَیب ، بمعنی پیه رقیق . (از اقرب الموارد). رجوع به غَیب شود.