کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غَفْلَةٍ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غَفْلَةٍ
فرهنگ واژگان قرآن
غفلت - بي خبري
-
واژههای مشابه
-
غفلة
لغتنامه دهخدا
غفلة. [ غ َ ل َ ] (ع مص ) غافل شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). گذاشتن و فراموش کردن چیزی . (از منتهی الارب ). بی تیمار شدن . (دهار). بیخبر گشتن . (منتهی الارب ). ناآگاه بودن از چیزی ، و سرشار صفت اوست . (آنندراج ):...
-
غفلةً
لغتنامه دهخدا
غفلةً. [ غ َ ل َ تَن ْ ] (ع ق ) غافلانه . بدون تأمل . بدون ملاحظه . به ناگاه . بیخبر. بی اندیشه و بدون فکر. (ناظم الاطباء). ناگهان . ناگاه . ناگه . نابیوسان .- غفلةً داخل شدن ؛ سرزده داخل شدن .رجوع به غفلت و غفلة شود.
-
واژههای همآوا
-
غفلت
واژگان مترادف و متضاد
اهمال، بیخبری، تسامح، تغافل، تکاهل، تهاون، حماقت، سستی، سهلانگاری، فراموشی، مسامحه، ناآگاهی، نسیان ≠ آگاهی، بیداری
-
غفلت
فرهنگ واژههای سره
ناآگاه
-
غفلت
لغتنامه دهخدا
غفلت . [ غ َ ل َ ] (ع مص ) گذاشتن . فراموش کردن . (منتهی الارب ). سهو. (دهار). رجوع به غفلة شود. || بی خبر گشتن . (منتهی الارب ). نادانستن چیزی و توجه نداشتن به چیزی . (فرهنگ نظام ). بی خبری و فراموشی . بی تمیزی و نادانی و بی تدبیری و بی پروایی . تها...
-
غفلة
لغتنامه دهخدا
غفلة. [ غ َ ل َ ] (ع مص ) غافل شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). گذاشتن و فراموش کردن چیزی . (از منتهی الارب ). بی تیمار شدن . (دهار). بیخبر گشتن . (منتهی الارب ). ناآگاه بودن از چیزی ، و سرشار صفت اوست . (آنندراج ):...
-
غفلةً
لغتنامه دهخدا
غفلةً. [ غ َ ل َ تَن ْ ] (ع ق ) غافلانه . بدون تأمل . بدون ملاحظه . به ناگاه . بیخبر. بی اندیشه و بدون فکر. (ناظم الاطباء). ناگهان . ناگاه . ناگه . نابیوسان .- غفلةً داخل شدن ؛ سرزده داخل شدن .رجوع به غفلت و غفلة شود.
-
غفلت
فرهنگ فارسی معین
(غِ لَ) [ ع . غفلة ] 1 - (مص م .) فراموش کردن ، اهمال کردن . 2 - بی خبر شدن . 3 - (اِ مص .) فراموشی .
-
قفلة
لغتنامه دهخدا
قفلة. [ ق َ ف َ ل َ ] (ع اِ) درخت خشک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قَفْلة شود.
-
قفلة
لغتنامه دهخدا
قفلة. [ ق َ ل َ ] (ع اِ) پس گردن . (منتهی الارب ). قفا. (اقرب الموارد). || درخت خشک . (منتهی الارب ). || (ص ) درم باسنگ . (منتهی الارب ): درهم قفلة؛ وازن . (اقرب الموارد). || (مص ) یک بار بخشیدن چیزی . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
-
قفلة
لغتنامه دهخدا
قفلة. [ ق ُ ف َ ل َ ] (ع ص ) آنکه هرچه بشنود یاد دارد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
قفلة
لغتنامه دهخدا
قفلة. [ ق ُ ل َ ] (ع اِ) یکی قُفل و آن درختی است حجازی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قفل شود.