کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غَرْقاً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غَرْقاً
فرهنگ واژگان قرآن
به نحوي اغراق گونه (در عبارت "وَﭐلنَّازِعَاتِ غَرْقاً "يعني سوگند ميخورم به فرشتگاني که در کندن جانها از بدنها اغراق ميکنند ، و به سختي آن را ميکنند . )
-
جستوجو در متن
-
والنازعات
لغتنامه دهخدا
والنازعات . [ وَن ْ نا زِ ] (اِخ ) هفتاد و نهمین سوره ٔ قرآن مجید، مکیه و آن 46 آیت است و آغازش این آیه : والنازعات غرقا.
-
نَّازِعَاتِ
فرهنگ واژگان قرآن
بر کنندگان - ریشه کن کنندگان (مراد از نازعات فرشتگاني هستند که جان دلبستگان به دنیا را هنگام مردن نزع ميکنند و از اجساد بيرون ميکشند.عبارت "وَﭐلنَّازِعَاتِ غَرْقاً "يعني سوگند ميخورم به فرشتگاني که در کندن جانها از بدنها اغراق ميکنند ، و به سختي آن ر...
-
نازعة
لغتنامه دهخدا
نازعة. [ زِ ع َ ] (ع اِ) ستاره یا کمان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (معجم متن اللغة). ج ، نازعات . قوله تعالی : و النازعات غرقا؛ یعنی ستارگانی که از افقی برآمده و در افق دیگر فرومی روند. و یا کمانهائی که در دست تیراندازان در راه خدا. یا...
-
غرق
لغتنامه دهخدا
غرق . [ غ َرَ ] (ع مص ) غرق شدن و آب از سر کسی گذشتن . (منتهی الارب ). فرورفتن در آب و از سر گذشتن آب و غیره . و مشهور و مستعمل به سکون «را» است . (غیاث اللغات ). غرق شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) : حتی اذا ادرکه الغرق قال آمنت . (قرآن 90/10). مستغر...
-
غرق
لغتنامه دهخدا
غرق . [ غ َ ] (ع مص ) مأخوذ از غَرَق ، به معنی در آب فرورفتن . آب از سر گذشتن . فارسیان غرق به سکون ثانی به معنی در آب فرورفتن استعمال می کنند و در بعضی جاها قید از سر تا قدم نیز کرده اند.(از آنندراج ). مشهور و مستعمل به سکون راء است . (غیاث اللغات ...
-
حذف
لغتنامه دهخدا
حذف . [ ح َ ] (ع مص ) بیفکندن . افکندن . (دهار) (دستوراللغة). انداختن . (از منتهی الارب ). انداختن و افکندن چیزی را. || حذف از ذنب فرس ؛ گرفتن موی از دم اسپ و برکندن از آن . (از منتهی الارب ). || بریدن . (زوزنی ). پاره ای از سر و جز آن بریدن . پاره ا...