کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غویه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غویه
لغتنامه دهخدا
غویه . [ غ َ وی ی َ] (اِخ ) از اعلام است . (منتهی الارب ) (تاج العروس ).
-
غویه
لغتنامه دهخدا
غویه . [ ی َ / ی ِ ] (اِ) چوبی که با آن روغن میکشند. چوب روغن کشی . (از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 192 الف ) (اشتینگاس ).شیرزنه . چوب شیرزنه . (ناظم الاطباء). با غن و غنگ مقایسه شود. || لوله ٔ خمیده که بدان مایعی را از ظرفی به ظرف دیگر ریزند و به فرانسه سیف...
-
واژههای مشابه
-
غویة
لغتنامه دهخدا
غویة. [ غ َ وی ی َ ] (ع ص ) تأنیث غَوی ّ. ج ، غَویّات . رجوع به غَوی ّ شود.
-
غویه زدن
لغتنامه دهخدا
غویه زدن . [ ی َ / ی ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) مسکه برآوردن . (ناظم الاطباء). روغن گرفتن . بیرون آوردن روغن بوسیله ٔ غویه یعنی چوب روغنکشی . (از فرهنگ شعوری ج 2 ورق 190 ب ) (اشتینگاس ). رجوع به غویه شود.