کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غوکان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غوکان
لغتنامه دهخدا
غوکان . (اِ) وزغ . (ناظم الاطباء) (اشتینگاس ). || ج ِ غوک . وزغان . (ناظم الاطباء). رجوع به وزغ ، غوک و قورباغه شود.
-
جستوجو در متن
-
هکارس
لغتنامه دهخدا
هکارس . [ هََرِ ] (ع اِ) غوکان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
قورباغه
فرهنگ فارسی معین
(غِ)(اِ.) جانور دوزیست از تیرة غوکان ، معمولاً آبزی که دم و گردن ندارد دارای پوست صاف و دست و پای پره دار با جهش سریع .
-
قوافز
لغتنامه دهخدا
قوافز. [ ق َ ف ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ قافز. غوکان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || اسبان تیزرو که وقت دویدن برجهند. (آنندراج ). رجوع به قافز شود.
-
آریستفان
لغتنامه دهخدا
آریستفان . [ ت ُ ] (اِخ ) اَریستفان . نام شاعر فکاهی مشهور آطنه (آتن ) در مائه ٔپنجم ق .م . او در اشعار خود برسوم و آداب و عادات زمان سخت تاخته و نامه هائی از مضاحک چون نامه ٔ غوکان ، زنبوران ، سواران ، مرغان و مضحکه ٔ باستانی و جز آن دراین زمینه پرد...
-
چاه بن
لغتنامه دهخدا
چاه بن . [ ب ُ ] (اِ مرکب ) تک چاه . (آنندراج ). بن چاه . ته چاه : بدین چاه در آب سرد است و خوش بفرمای تا من بوم آبکش که هستند با من پرستنده مردکزین چاه بن برکشند آب سرد. فردوسی .پس آن به که غوکان در این چاه بن نگویند از موج دریا سخن .میرخسرو.
-
اریستفان
لغتنامه دهخدا
اریستفان . [ اَ ت ُ ] (اِخ ) آریستفان . معروفترین شاعر فکاهی اَتن . مولد او در حدود 450 ق . م . و متوفی به سال 388 ق . م . وی یازده کمدی دارد که بسبک کمدی های قدیم تحریر شده و حاوی افکار اشرافی و مباحث سیاسی و ادبی است . در کمدی ((ابرها)) ، سقراط را ...
-
اصطخاب
لغتنامه دهخدا
اصطخاب . [ اِ طِ ] (ع مص ) بانگ و فریاد کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). اصطخاب الطیر؛ بانگ و فریاد مرغان و اختلاط آواز ایشان . (منتهی الارب ). بهم بانگ کردن . (تاج المصادربیهقی ). افغان کردن . بانگ کردن . (زوزنی ). اصطخاب طیر و جز آن...
-
تسع
لغتنامه دهخدا
تسع. [ ت ِ ] (ع عدد، ص ، اِ) تسع نسوة؛ نه زن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). این کلمه همیشه در مؤنث استعمال میشود. (ناظم الاطباء).تسعة برای معدود مذکر و تسع برای معدود مؤنث است چنانکه گویند تسعة اقلام و تسع صحائف و همچنین است در مرکب چنانکه گویند ...
-
غوک
لغتنامه دهخدا
غوک . (اِ) جانوری است که در آب و زمین نمناک میماند، بعربی ضِفدِع (ضَفدَع ) گویند. (آنندراج ). حیوان کوچکی ذوالحیاتین که وزغ و چغر وچغز نیز گویند و به ترکی قرباغه نامند. (از ناظم الاطباء). جانوری است که در آب و خشکی هر دو زندگی کند.(فرهنگ نظام ). تلفظ...
-
بیشه
لغتنامه دهخدا
بیشه . [ ش َ / ش ِ ] (اِ) زمینی غیرمزروع که درختان و نی و دیگر رستنیها در آنجا تنگ درهم آمده و صورت حصاری بخود گرفته است . بعربی اجم گویند. (برهان ). جنگل . (رشیدی ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا). اجمة. (زمخشری ). ایکة. (ترجمان القرآن ). خفیة. عرین . عر...