کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غول آسا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
subsidence caldera
غولدهانۀ فرونشستی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] ← غولدهانۀ رُمبشی
-
caldera complex
همتافت غولدهانهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] مجموعهای از سنگهای متنوع در زیر غولدهانه
-
giant molecular cloud, GMC
اَبرِ مولکولی غولپیکر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] اَبرِ مولکولیای که جِرم آن بیش از دههزار برابر جِرم خورشید است
-
hypergiant star
ستارۀ برینغول
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] ستارهای با جِرم بیش از 30 برابر جِرم خورشید
-
caldera lake
دریاچۀ غولدهانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] دریاچهای، معمولاً دریاچۀ آب شیرین، که در غولدهانه براثر انباشت آب باران یا ذوب برف به وجود میآید
-
heroic puppet
عروسک غولپیکر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[هنرهای نمایشی] عروسکی در ابعاد چند برابر بدن انسان که معمولاً در نمایشهای خیابانی از آن استفاده میشود
-
بادیه ٔ غول دار
لغتنامه دهخدا
بادیه ٔ غول دار. [ ی َ / ی ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) این جهان . (ناظم الاطباء: بادیه ). کنایه از دنیای فانی باشد. (آنندراج ).
-
خایه ٔ غول شکستن
لغتنامه دهخدا
خایه ٔ غول شکستن . [ ی َ / ی ِ ی ِ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) در محاوره مزاح گونه ای است در وقتی که می خواهند تعبیر از کار کسی کنند و آنرا کوچک جلوه دهند.
-
ادم غول پیکر
دیکشنری فارسی به عربی
عملاق
-
مث غول بیابونی
لهجه و گویش تهرانی
قوی هیکل وبلندقد
-
غول و آل
فرهنگ گنجواژه
موجودات خیالی.
-
جِن و غول
فرهنگ گنجواژه
موجودات نامرئی.
-
giant cell carcinoma
پوشچنگار غولیاختهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] نورویش بدخیم یاختههای پوششی که از غولیاختهها تشکیل شده است
-
غول بی شاخ و دم
لهجه و گویش تهرانی
آدم قوی هیکل
-
واژههای همآوا
-
غولآسا
واژگان مترادف و متضاد
دیوآسا، دیووش، عظیمالجثه، غولپیکر، غولوار