کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غولدنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
غولدنگ
/quldang/
معنی
شخص قدبلند و فربه؛ تنومند بدترکیب.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
غولدنگ
لغتنامه دهخدا
غولدنگ . [ دَ ] (ص مرکب ) غول تشنگ . آدم قدبلند بدترکیب . از معنی غول بمعنی دیو مأخوذ است . (از فرهنگ نظام ).غول دنگ یا غوله دنگ بمعنی گرد و فربه و سمین . || شریر و فتنه جو و فتنه انگیز. (ناظم الاطباء).
-
غولدنگ
فرهنگ فارسی معین
(لْ دَ) (اِ.) (عا.) آدم درشت هیکل و بدترکیب .
-
غولدنگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] ‹غولهدنگ› [عامیانه] quldang شخص قدبلند و فربه؛ تنومند بدترکیب.
-
جستوجو در متن
-
غوله دنگ
لغتنامه دهخدا
غوله دنگ . [ ل ِ دَ ] (ص مرکب ) رجوع به غولدنگ و غول تشنگ شود.
-
غوغاطلب
واژگان مترادف و متضاد
غوغایی، غولدنگ، فتنهانگیز، فتنهجو، ماجراجو، ماجراطلب، مفسدهجو، واقعهطلب ≠ آرامشطلب، صلحجو، مصلح
-
غول تشنگ
لغتنامه دهخدا
غول تشنگ . [ ] (ص مرکب ) غولدنگ . آدم قدبلند بدترکیب . از معنی غول بمعنی دیو مأخوذ است . (از فرهنگ نظام ). قلتشن .