کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غوق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غوق
لغتنامه دهخدا
غوق . (اِ) به معنی غوک است . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). رجوع به غوک شود.
-
واژههای همآوا
-
غوغ
لغتنامه دهخدا
غوغ . [ غ ُ ] (اِخ ) تلفظ ترکی گوگ که همان جوج پادشاه سرزمین مأجوج است . رجوع به گوگ ، یأجوج و مأجوج و قاموس الاعلام ترکی شود.
-
قوق
لغتنامه دهخدا
قوق . (اِخ ) نام یکی از قیاصره ٔ روم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نام پادشاهی است از شاهان روم . و دنانیر قوقیه بدو منسوب است . (المعرب جوالیقی ص 277).
-
قوق
لغتنامه دهخدا
قوق . (ع ص ) مرد نیک دراز. || (اِ) مرغی است آبی درازگردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد)(آنندراج ). || کس زن . (منتهی الارب ). فرج زن . || جای بی موی از سر. (ناظم الاطباء).
-
قوق
لغتنامه دهخدا
قوق . [ ق َ ] (ع مص ) بانگ کردن ماکیان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ).
-
جستوجو در متن
-
گوش
لغتنامه دهخدا
گوش . (اِ) آلت شنوائی . عضوی که بدان عمل شنیدن انجام گیرد. معروف است ، و به عربی اُذُن گویند. (برهان ). اذن و آلت شنیدن در انسان و دیگر حیوانات و جزء خارجی مجرای سمع و حس سمع. (ناظم الاطباء). اوستا گئوشه ، پهلوی گوش ، پارسی باستان گئوشه ، هندی باستان...