کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غوزک پا و دست پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
غوزک (پا و دست)
لهجه و گویش تهرانی
برجستگی استخوان مچ.بر()ش لعنت=نفرین خفیف
-
جستوجو در متن
-
دست و پا
فرهنگ گنجواژه
اندامها، اندام بدن و مجازاً توانائی و عُرضه.دست و پاچُلُفتی، دست و پا لرزیدن= ترسیدن.دست و پا پنبهای= بی عُرضه. دست و پا شکسته= ناقص. دست و پا زدن= تقلا کردن. دست و پاگیر= مزاحم. دست و پا بلوری= تنبل. دست و پا دار= زرنگ. دست و پا کردن= فراهم کردن.بی...
-
رسغ
فرهنگ فارسی معین
(رُ) [ ع . ] (اِ.) 1 - (اِ.) پیوندگاه کف دست و پا به ساق ، استخوان های خرد مچ دست و پا. ؛ ~ پا مچ پا. ؛ ~دست مچ دست . 2 - (اِمص .) سستی و فروهشتگی دست و پای ستور.
-
مچ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) moč ۱. مفصل میان دست و ساق دست؛ بند دست.۲. مفصل میان پا و ساق پا؛ بند پا.
-
چار دست و پا
لهجه و گویش تهرانی
مانند کودکان روی دست و پا حرکت کردن
-
triplegia
سهاندامفلجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] فلج دو دست و یک پا یا دو پا و یک دست
-
چلفتی
فرهنگ فارسی معین
(چُ لُ) (ص .) (عا.) دست و پا چلفتی : بی عرضه ، نالایق ، بی دست و پا.
-
دست و پا کردن
فرهنگ گنجواژه
تهیه کردن، تدارک دیدن، به صرافت افتادن ، به دست و پا افتادن
-
دست و پَل
فرهنگ گنجواژه
دست و پا ، دست و بال.
-
چاردست و پا
فرهنگ گنجواژه
روی دست و پا راه رفتن.
-
quadruped
دیکشنری انگلیسی به فارسی
چهارگوش، چهار پا، ستور، جانور چهار پا، چهار دست و پا، چارپا، چهار دستان
-
دست و بال
فرهنگ گنجواژه
دست و پا، دور و بر.
-
awkward
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی دست و پا - به شکلی نامناسب، بی دست و پا، زشت، ناشی، غیر استادانه، بی لطافت، خامکار، سرهم بند، غیر ماهر
-
گاکو
واژهنامه آزاد
(کرمانی)گوکو؛ چهار دست و پا راه رفتن کودک. || گاکو یا گوکو کردن: چهار دست و پا راه رفتن بچه.