کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غوزدار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غوزدار
لغتنامه دهخدا
غوزدار. (نف مرکب ) غوزی . آنکه غوز دارد. قوزدار. کوژپشت . رجوع به غوز، قوز، کوز و کوژ شود.
-
واژههای همآوا
-
قوزدار
لغتنامه دهخدا
قوزدار. (نف مرکب ) قوزدارنده . کوژپشت . قوزی . رجوع به غوز و غوزدار شود.
-
جستوجو در متن
-
قوزدار
لغتنامه دهخدا
قوزدار. (نف مرکب ) قوزدارنده . کوژپشت . قوزی . رجوع به غوز و غوزدار شود.
-
غوز کردن
لغتنامه دهخدا
غوز کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خود را چون غوزدار خمیده و جمع کردن . رجوع به غوز و قوز شود.
-
غوزو
لغتنامه دهخدا
غوزو. (ص نسبی ) آدم غوزو. در تداول عامه ٔ برخی از استانها، غوزی . غوزدار. قوزدار. رجوع به غوزی شود.
-
غوزولو
لغتنامه دهخدا
غوزولو. (ص مرکب ) در تداول عامه ، بمعنی کوتاه و غوزدار. غوزی . قوزدار. ظاهراً ترکیبی است از: غوز + لو، پسوند مالکیت در ترکی : پیر غوزولو.