کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غوره توتیا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
غوره فشاردن
لغتنامه دهخدا
غوره فشاردن . [ رَ / رِ ف َ / ف ِ دَ ] (مص مرکب ) غوره افشردن . گریان ساختن خود. گریه کردن : ز دست ساقی دولت شراب ناب بنوش حسود خام طمع میفشار گو غوره .بدر جامی .
-
غوره گز
لغتنامه دهخدا
غوره گز. [ رَ / رِ گ َ ] (اِ مرکب ) قوره گز. نام درختی است که در نواحی مختلف به نامهای گز شاهی ، گَزلی و کِرِه معروف است . رجوع به گز شاهی و درختان جنگلی ایران تألیف ثابتی ص 147 شود.
-
آب غوره
لغتنامه دهخدا
آب غوره . [ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) عصاره ای که از غوره ٔ انگور گیرند. امعاسین (کلمه ٔ یونانی ) : غنیمت دان ز آب غوره بغرایی چو میدانی که بیش از چند روزی غوره در بستان نمی ماند.بسحاق اطعمه .
-
ساس غوره
لغتنامه دهخدا
ساس غوره . [ س ِ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) غوره ٔ خشک کرده و نرم کوفته . گرد غوره .
-
مال غوره
لغتنامه دهخدا
مال غوره . [ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) رز جنگلی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ماله غوره شود.
-
ماله غوره
لغتنامه دهخدا
ماله غوره . [ ل َ / ل ِ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) رز جنگلی است که اصل رز (مو)های اهلی است و در اغلب نقاط شمال ایران ماله غوره و در کتول ،«مئل » نامیده می شود. انگور جنگلی . کرم البری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). در مازندران و گرگان به درخت مو جنگلی گوین...
-
غوره با
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹غوروا، غوربا› [قدیمی] qurebā آشی که در آن غوره یا آب غوره ریخته باشند؛ آش غوره.
-
مزه غوره
دیکشنری فارسی به عربی
فطيرة
-
یتیم غوره
لهجه و گویش تهرانی
کودک یتیم
-
غوره شوران
لهجه و گویش تهرانی
باران 60 روز بعد از عید.
-
گَرد غوره
لهجه و گویش تهرانی
غوره خشک شده کوبیده
-
غوره فراوان نیست (/ غوره خیلی نیست / غوره کم است).
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: qura farâvun neha./ qura ziyâd neha. طاری: qöra ferâvun neya./ qöra xeyli neya. طامه ای: qura ferâvun neha./ qura kam-a. طرقی: qöra ferâvon neha. کشه ای: qora ferâvun niya. نطنزی: qura ferâmun naha./ qura kam-a.
-
مثل غوره وغیره)
دیکشنری فارسی به عربی
حامض
-
غوره نشده مویز شدن
لهجه و گویش تهرانی
زود خود را بزرگ دانستن
-
آب غوره گرفتن
واژهنامه آزاد
گریه کردن