کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
غورت دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
غورت دادن
لغتنامه دهخدا
غورت دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) بلعیدن . قورت دادن . رجوع به قورت دادن شود.
-
واژههای مشابه
-
غورت انداختن
لغتنامه دهخدا
غورت انداختن .[ اَ ت َ ] (مص مرکب ) در تداول عوام و لوطیان ، دعوی باطل کردن . بستن به خویش چیزی را از نیکی به دروغ .
-
غورت انداختن
فرهنگ فارسی معین
(اَ تَ) (عا.) دعوی باطل کردن ، چیزی را از نیکی یا بدی به خود بستن .
-
غارت و غورت
فرهنگ گنجواژه
تهدید، سر و صدای توخالی.
-
واژههای همآوا
-
قورت دادن
فرهنگ فارسی معین
(دَ) (مص م .)بلعیدن .
-
قورت دادن
لغتنامه دهخدا
قورت دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، فروبردن . بلعیدن . رجوع به قورت شود.
-
قورت دادن
لهجه و گویش تهرانی
بلعیدن،منکوب کردن.درسته قورتش داد
-
جستوجو در متن
-
قورت
فرهنگ فارسی معین
[ تر. غورت ] (اِ.) فرو دادن چیزی در گلو.
-
قورت
لغتنامه دهخدا
قورت . [ ق ُ ] (ترکی ، اِ) جرعه . (سنگلاخ ). غورت . جرعه ٔ نوشیدنی .- قورت دادن ؛ فروبردن لقمه یا جرعه از گلو و با لفظ دادن استعمال میشود و با لفظ انداختن بمعنی لاف زدن است . (فرهنگ نظام ).- قورت مال ؛ لاف زن . (فرهنگ نظام ).- امثال :دو قورت و نیم...
-
عصا
لغتنامه دهخدا
عصا. [ ع َ ] (ع اِ) چوب . (منتهی الارب ). عود. (اقرب الموارد). || چوب دستی ، مؤنث آید. (منتهی الارب ) (دهار) (غیاث اللغات ) (ترجمان القرآن جرجانی ). نوعی از چوبدستی متوسط در سطبری و باریکی که بعضی از آن سرکج بود، و در فارسی بزیادت یاء (عصای ) نیز اس...